💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 من .. یه آدم ... از چي خلق شده بودم ؟ مني که از غرور سر به آسمون مي ساییدم و خدا رو ندید مي گرفتم ؟ من خدا رو قبول داشتم ؟ .... آره قبول داشتم.. من باور داشتم که خدا خالقمه ؟ ... آره ایمان داشتم.... مي دونستم از خاك افریده شدم ... ميدونستم اگر خدا نمي خواست امكان نداشت این خاك جون بگیره و بشم آدم ... برای لحظه ای تصورر کردم با گِل مجسمه ای از آدم بسازم . و این مجسمه جون بگیره . آیا حاضرم بشینم وغرور و تكبر اون رو در مقابل خودم که سازنده ش هستم تحمل کنم ؟ قطعاً همون یكي دوبار اول که مي دیدم چطور ازم طلبكاره مي زدم و نابودش مي کردم. پس چه صبری خدا داشت در مقابل بنده‌هاش .. من و امثال من چقدر در مقابل خالقمون غرور و نخوت داشتیم و حواسمون نبود اگر این خالق بخواد مي تونه در یك آن نیست و نابودمون کنه! شرمزده رو به اسمون گفتم: _خدایا ببخشید . ببخشید اگر با ندونم کاریام دلت رو به درد آوردم!دستم خالیه و هیچی ندارم که بیام رو جبران کنه ! اما مي شه مثل همیشه با عشق قبولم کني ؟ اون روز تو کوه رو به یاد آوردم و اینكه از بین اون همه ادم،من و امیرمهدی و یه نفر دیگه زنده موندیم . و من چقدر ازش طلبكار بودم. به جای اون روز هم خدا رو شكر کردم و سر به سجده گذاشتم: -خدایا بگذر از خطاهام که زیاده و مي دونم خیلیاش قابل بخشش نیست . اما تو مهربوني. 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem