احسان عبدی پور، از فرزانه خواند... با همان بغضی که ترکیبِ هنرمندانه‌ و بی بدیلِ کلمات احسانو و لهجه‌ی برند شده ‌اش، کاشته بود توی گلویم، داستان میثاق را خواندم. اولین وآخرین داستانش، برای مدام را..‌. . بعد از خواندنِ (قرمزِ غلط اندازِ میثاق)، یاد حرف همیشگی اش افتادم، همیشه می‌گفت: فاطمه چقدر خوب میخونی، بیشتر صوت بفرست... بعد صدای فرزانه پیچید توی گوشم وقتی که جدی میشد و دعوا میکرد: بسه دیگه، مسخره بازی درمیارید شماها همش، دختر اینقدر لوس نمیشه، جمع کن خودتو... جمع کردم خودم را و با میثاق و فرزانه رفتم نشستم به تماشای جشن تولدِ مدامِ خوب و قشنگمان💚 . @modaam_magazine