eitaa logo
«هیام⁦«
157 دنبال‌کننده
159 عکس
7 ویدیو
1 فایل
ه‍ . [هیام یعنی حالتی سرشار از شوق، حرکت با اشتیاق به سمت هدف] . به تاریخ بیست و یکم آذر ماه سنه هزار و چهارصد و یک شمسی به جهت ثبتِ احوالات یک مشتاق، متولد شد.
مشاهده در ایتا
دانلود
کلی سوال پیچم کرده که تو فقط چاپی میخونی؟ الکترونیک نمی‌خونی؟ گفتم: تا حالا غیر چاپی نخوندم ولی خب در کل حالم با بوی کاغذ و ورق زدن کتاب بهتره. بعد یه لینک فرستاده و زیرش نوشته به بهانه‌ی سی و پنج سالگیت، چون دوست داشتم بخونیش. امشب لینک رو باز کردم. این رفیقایی که می‌دونن داری از عمیق‌ترین تجربه زیسته ات فرار می‌کنی و کمکت میکنن، برگردی بهش و جرأت گفتن و نوشتن پیدا کنی، خیلی دوست داشتنی‌ان. دوسِت دارم رفیق💚 .
ناکام کسی بوده که سرتاسر عمرش انگور ضریح نجفت را نچشیده … . @hiyaam
هدایت شده از سفره آسمانی
بسم الله الرحمن الرحیم . هشت سال پیش... تا هشت سال پیش صبح ها که بیدار می‌شدیم، مثل همه‌ی آدم‌های دیگر نفس میکشیدیم، راه می‌رفتیم و کار می‌کردیم و خسته میشدیم. هشت سال است جنس بیداری و خواب و نفس کشیدنمان جور دیگری شده، حالمان بهتر است به بهتر شدن حالی، و لبمان بیشتر میخندد به خنده‌های از ته دلی. هشت سال پیش از والاترین دستگیر عالم مدد گرفتیم که زیر سایه نگاهش و به یاری شما مدد برسانیم به امید گوشه چشمی... (سیزدهم رجب سالگرد تاسیس سفره آسمانی) @sofreasemaniii
بسم الله الرحمن الرحیم . تازه سال سوم چهارم ازدواج ما، موبایل اینترنت دار وارد بازار شد، تا قبل از آن چت و اپ و ویس و عکس و ویدئو فرستادن یک کار تخیلی بود. آن سال که توی حسینیه‌ی طبقه‌ی همکف همین خانه‌مان قبل از اینکه اسیر بیل و کلنگ بشود و شش طبقه بالا برود، صیغه عقدمان را خواندند، منتها الیه تکنولوژی، گوشی ان‌نود و پنج سید حسین بود که دلمان به دوربینش خوش بود و اس‌ام‌اس هایی که تعداد کاراکتر محدودی برای تایپ داشت. فکر میکنم ما آخرین نسل از زوج‌هایی بودیم که حرف‌های دوران عقدشان را و آن شرم و حیای توی اولین صحبت هایشان را پای تلفن به هم می‌گفتند. یک تلفن ثابت داشتیم که روی اپن آشپزخانه بود، تلفن سیار هم توی اتاق مامان اینها. شب‌ها که بابا این‌ها خواب بودند تلفن روی اپن را بغل میکردم و چمباتمه میزدم پایین اپن توی آشپزخانه و زیر نور کم هود، شماره‌اش را می‌گرفتم و آنقدر آرام حرف میزدم که خودم هم به سختی صدای خودم را می‌شنیدم. توی همان روزها، همان اولین مکالماتمان، همان وقتی که هنوز برای خطاب کردنش فعل جمع به کار میبردم، گفت: فقط یه چیزی، پسر با شما ولی اگه خدا بهمون دختر داد اسمش زینبه، باشه... گفتم: حالا کو تا اون موقع و بعد توی دلم گفتم حالا یه سیب رو بندازی بالا هزار تا چرخ میخوره شاید هم نظرش برگشت. گذشت، پانزده سال گذشت..‌. جلوی در کلینیک دوبل پارک کرده بود و فلاشرها را روشن، سرد بود، سوار ماشین شدم، گفتم بخاری رو میزنی؟ گفت چی شد. میخواستم سر به سرش بگذارم، گفتم حالا بریم میگم. اصرار کرد، تا جلوی در خانه مامان اینها مقاومت کردم گفتم: دختره... فقط خندید و بعدش گفت: قرامون یادته دیگه. یادم بود، یادم بود و حالا دیگر خودم هم انگار عاشق اسم دخترک شده بودم... . من از شما نوشتن و از شما گفتن و برای شما روضه خواندن را بلد نیستم بانو، من فقط در همین حد میتوانم بنویسم، همین که پانزده سال صبر کردیم تا خدا به ما دختر بدهد و نام شما را رویش بگذاریم. این حجم از زنانگی و مقاومت و صبوری، توصیفش حتی مدحش کار من یکی نیست. گوشه نگاهتان را از ما برندارید که دلخوش به همین بوده و هستیم. . . @hiyaam
هدایت شده از سفره آسمانی
هم زمان با ایام ولادت حضرت علی علیه السلام و بزرگداشت روز پدر، طرح کمک را به صندوق قرض‌الحسنه آسمانی با نام پیروی از پدر به نیت شاد کردن دل یک یا چند پدر آغاز می‌کنیم . بگین یاعلی 5041721046034295 غضنفری|سفره‌آسمانی @sofreasemaniii
«هیام⁦«
هم زمان با ایام ولادت حضرت علی علیه السلام و بزرگداشت روز پدر، طرح کمک #بلاعوض را به صندوق قرض‌الحس
دوشنبه‌ها که ساعت ده ردیفی میشستیم پشت پرده‌های برزنتی تا حاج آقا بیاد و برامون از اخلاق بگه، یه جمله بود که از بس تکرار شده بود همه حفظ بودیم، میگفتن: کار مردم رو راه بنداز، خدا کارت رو راه میندازه. بعد با لحن آروم و خوش طنینشون ادامه میدادن: خدمت خدمت خدمت به خلق، گره گشاست... . این کارهای کوچیک(میگم کوچیک تو کائنات این عدد و رقما هیچه) آثار خیلی بزرگی داره تو زندگی، یه روزی از جایی که فکرش هم نمیکنی خدا برات جبران می‌کنه، فکر نکنیم کمک کم ما اثر نداره.... .
«هیام⁦«
ما حتی هنوز نتونستیم یه دل سیر تو غمِ تو همدیگه رو بغل کنیم و زار بزنیم... . پ.ن: منت می‌گذارید برای رفیق سفر کرده‌ی ما صلواتی هدیه کنید. . . @hiyaam
آمدمت که بنگرم گریه نمی‌دهد امان... .
هیچ چیز جز شکر امشب بر زبانم جاری نمیشود. ما اگر تو را نداشتیم معلوم نبود چه بر سرمان می‌آمد. اگر اشک بر مصیبت و روضه هایت نبود، بخدا که درد غم‌هامان از پا درمان می‌آورد. شوق زیارتت اگر نبود سالمان سخت به سر می‌شد. من اگر تو را نداشتم خیلی بدبخت بودم امام حسین جانم. چه خوب که آمدی تا ما به جان دوستت داریم، عزیزم. دلم میخواهد داد بزنم تا همه بشنوند و بگویم: الحمدللهِ الذّی خَلَقَ الحُسین... . و به قول سعدیِ جان: وصالِ توست اگر دل را مرادی هست و مطلوبی کنار توست اگر غم را کناری هست و پایانی . وَ . @hiyaam
-485351677_-213291152.mp3
8.74M
قفلیِ جدیدم... صدا سیما داره کوتاهی می‌کنه‌ها، دهه فجره مثلا، نه پروانه‌ای نه ارمغان تاریکی ای، چه وضعشه.... . @hiyaam
من دلم غصه‌دار روزهایی است که چشمانم از تماشای این قاب محرومند... من برای این لحظه، این ثانیه، این دم، روزهاااا و ماه‌ها و سال‌ها اشک ریخته ام.