eitaa logo
«هیام⁦«
157 دنبال‌کننده
119 عکس
7 ویدیو
1 فایل
ه‍ . [هیام یعنی حالتی سرشار از شوق، حرکت با اشتیاق به سمت هدف] . به تاریخ بیست و یکم آذر ماه سنه هزار و چهارصد و یک شمسی به جهت ثبتِ احوالات یک مشتاق، متولد شد.
مشاهده در ایتا
دانلود
پایان طرح قربانی عید قربان خدا بهتون برکت بده ۶۵ میلیون به لطف و مهربانی شما جمع شد آماده میشیم برای غدیر
| اطعام به عشق علی | . الحمدالله الذي جعلنامن المتمسكين بولايه علي بن ابيطالب عليه السلام ....❤️ 🔸روزبزرگي در راه است... روزي كه شيعه بودن و عشق به آقا اميرالمؤمنين در وجود تك تك ما محبينشون شعله ورتر ميشه. روزي كه بسيار بر خيرات و اطعام مردم تاكيد شده،اجر هر اطعام و خيرات در اين روز چندين برابره...🙏🌷 🤝اين يعني همه بايد در شادي اين روز بزرگ شريك بشن و همه رو در شادي شريك كنند . 5041721046034295 غضنفری ،هدیه ای از سفره آسمانی 💳شماره کارت پین شده 💳 .
بسم الله الرحمن الرحیم . اون روزی که تصمیم گرفتیم هر ماه دور هم جمع بشیم، به ذکری و یادی و توسلی و دعایی، خیلیاشون کوچولو بودن و خیلیاشون هنوز به دنیا نیومده بودن. حالا اونقدر بزرگ شدن که خودشون بهترین اسباب بازیاشون رو انتخاب کردن و اوردن برای بچه های دیگه... همراه‌های کوچکِ سفره‌ی آسمانی... . اگر خواستین تو هدیه اسباب بازی شریک بشید به من پیام بدین🙏 @sofreasemaniii
خانمِ میثاق خانوم من قرار بود فقط، جلسه هشتم رو ارسال و نقد کنم... قرار نبود تا آخرش نیای... دارم هنرجوهامو ارزیابی میکنم، ترم تمومه... کاش خودت بودی برای ارزیابی. کاش خودت نتیجه رو مینوشتی. کاش دل من اینقدررررر برات تنگ نبود..... 😭😭😭😭😭😭😭😭
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ظهر روز عید قربان، به پسرک گفتیم یک هفته فقط خوشحالی و و دست و شادی و هدیه داریم، تا خودِ غدیر... بعد همان جا توی ماشین، چند تا آهنگ شاد دانلود کردیم که تا غدیر گوش کنیم. میان یکی از آن همه شعر شاد، یک تک مصرع، از آن روز تا حالا کاری با من کرده که تمام این شب‌ها و روزها دارم زمزمه‌اش میکنم، بعد چشمانم تار میشود. روی هم محکم فشارشان میدهم صورتم خیس میشود و تاری از بین میرود. این جذاب ترین، تکراریِ این شب‌ها و روزها بود... غم و رنج و فراق و دلتنگی اگر که هست، که اگر نباشد دنیا بی معنی میشود. یک روزها و ساعت‌هایی هم هست که همه‌ی آن ها را یادت برود حتی برای مدتی کوتاه. و من بیچاره‌ی همان مدت کوتاهم... صله دادن سنت بزرگان است و صله گرفتن منشِ گدایانی چون من. بابای مهربانِ عالم، مِن حَیثُ لا یَحتسِب صله‌ام بده... همان حال خوب را میخواهم... حال خوبِ رویایی.... . . @hiyaam
بسم الله الرحمن الرحیم . باقیمانده‌ای قورمه‌سبزی را توی ظرف در دار ریختم و گذاشتم توی فریزر. تاپلئونی ها را بسته بندی کردم، سید حسین فردا ببرد دفتر. یک پرس ته‌چین دست نخورده توی یخچال مانده هنوز، نذر هر ساله هانیه و سعید آقاست. کاپ کیک های عمه ناهید را که ظهر از خانه مامان انسی آوردم گذاشته ام تا قبل خواب با چایی بخورم. کیک زبرای مهسا، را هم گذاشتم کنار ناپلئونی‌ها. میوه ها را هنوز جا به جا نکرده ام، دراز کشیده ام روی مبل و مهره‌های کمرم تیر میکشد. دارم فکر میکنم یعنی زهرا اینها چی درست کرده بودن؟ عصری زنگ زد که بیا غذا ببر گفتم الان مهمانی ام و شب مهمان دارم. از مامان هم که از صبح بی خبرم. توی ده کیلومتری با رفقایش غرفه داشتند که مرغ سوخاری و کباب ترکی و ذرت درست کنند. بابا اما زنگ زد، خودش برایم تعریف کرد، که فاطمه امسال ظرف گوشت‌ها جدا بود، آبِ گوشت ها را هم تقسیم کردیم همه را، خیلی خوب شد، برنج هم خوب و دون درآمد. هر وقت از آشپزی کردنش راضی باشد مثل بچه ها با ذوق تعریف میکند. جنس آشپزی روز غدیرش همیشه با دهه اول محرم فرق دارد. سید حسین کلیپ نهاییِ گزارش کار سفره آسمانی را آماده می‌کرد که خوابش برد... به سید احسان اینها گفته بودم شام بیایند اینجا دور هم باشیم، چشمان سید احسان از خستگی باز نمیشد زود رفتند. فاطمه و آقا مهرداد هم حوالی یازده شب آمدند سر سلامتی و عید مبارکی. گفتند بالا نمی‌آییم همینجا دم در عرض ارادت میکنیم و میرویم، گفتم چای‌مان دم است و شیرینی و میوه‌مان اماده‌. آمدند و نشستیم به گپ، گفتم کاش شام می‌آمدید... مهره های کمرم تیر میکشد. قطره استامینوفن زینب را میگذارم توی یخچال، امروز به ضرب همین قطره درد لثه‌هایش را تحمل کرد، توی همه‌ی عکسهای امروزش دارد گریه می‌کند. میروم که کم کم بخوابم. خاله منصوره پیام داده: فردا جشن داریم ، میای؟ . مهره‌های کمرم تیر میکشد. شب‌ها چقدر کوتاه شده... صدای اذان توی سکوت این وقتِ خانه واضح از پنجره می‌آید..... شکرِ خدا که نام علی در اذانِ ماست.... . . @hiyaam
برای آرمان‌هایم برای باورهایم و برای ایرانم..... .
31.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. حب علی پیر و جوان و کوچک و بزرگ نمی‌شناسد. اسم علی به میان باشد همه پای کارند.... چه ضیافت رنگینی بر پا شد، به همت شما و به یاری محبان امیرالمومنین. الحمدلله کما هو اهله🤲🤲 پ ن :هزار پرس باقالی پلو با گوشت بهمراه میوه (🍒،🍑 ، 🍌) شربت ،شیرینی،نوشابه،ماست ،تراول صدی و ..قاب یاعلی ،رسید بدست پیش از ۳۵۰ خانواده (۲۷۰ میلیون به لطف و مهربانی شما عزیزان و رفقامون در گروه یاران علی ،هیچ به توان بینهایت و علویات ) دمتون گرم 💙
حالِ خوب این روزهای آشفتگی
📷 بخش اول گزارش تصویری رونمایی و دورهمی مدام یک (کتاب) مدام؛ یک‌ ماجرای دنباله‌دار | @modaam_magazine
احسان عبدی پور، از فرزانه خواند... با همان بغضی که ترکیبِ هنرمندانه‌ و بی بدیلِ کلمات احسانو و لهجه‌ی برند شده ‌اش، کاشته بود توی گلویم، داستان میثاق را خواندم. اولین وآخرین داستانش، برای مدام را..‌. . بعد از خواندنِ (قرمزِ غلط اندازِ میثاق)، یاد حرف همیشگی اش افتادم، همیشه می‌گفت: فاطمه چقدر خوب میخونی، بیشتر صوت بفرست... بعد صدای فرزانه پیچید توی گوشم وقتی که جدی میشد و دعوا میکرد: بسه دیگه، مسخره بازی درمیارید شماها همش، دختر اینقدر لوس نمیشه، جمع کن خودتو... جمع کردم خودم را و با میثاق و فرزانه رفتم نشستم به تماشای جشن تولدِ مدامِ خوب و قشنگمان💚 . @modaam_magazine
رَبَّنا لا تُؤاخِذنا إن نَسینا، أو أخطأنا رَبّنا و لا تَحمِل، عَلَیْنا إصراً، کَما حَمَلتهُ عَلَی الذینَ مِن قَبْلِنا رَبّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقةَ لَنا بِه .
«حالا وقت چاییه‌ 😎» مردی که همه مخالفانش را مجبور می‌کند حرف‌شان را از طریق صندوق رأی بزنند. مبارک شما باشد این حضور ۵۰ درصدی... | @mabnaschooole |
بسم الله الرحمن الرحیم تو برنده شدی عزیزم، سرت بلند! برایت خیلی خوشحالم. عصر دیروز رفتیم سمت میدان هروی. اذان شد. روی نقشه نزدیکترین مسجد را پیدا کردم. رسیدیم به مسجد امام حسن عسکری علیه السلام. صف طولانی رأی گیری به حیاط رسیده بود. رفتم یک طرف که مفروش بود نماز خواندم. هیچ نفهمیدم چه خواندم. فکرم، همه، پیش تو بود. پیش تو که چطور چهل و چند سال از ما آدمهای دیگری ساخته‌ای. این بلوغ سیاسی، این حرارت و هیجان بین مردم، این صفهای پیچ خورده و شلوغ، ثمره‌ی توست. تو داری ما را بزرگ می‌کنی. مخالفین تو چه بدانند چه ندانند دارند برای برنده شدن تو یقه پاره می‌کنند. مخالفین اگر به خیانت و دروغگو بودنت یقین داشتند که الان با شلوارک و سگ به بغل توی صفهای رأی‌گیری نایستاده بودند. این حضور پرتراکم عزتت را بیشتر فرو کرد توی چشم آنهایی که باید بفهمند. مهم نیست که چه کسی سکاندار ریاستت شد. مُلک مال خداست. تو کج نخواهی شد، زیر پا نخواهی رفت تو در اوجی و دست نیافتنی. انقلاب اسلامی ایران! همچنان برای همه‌مان مادری کن. عزتت مستدام.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فاطمه حالم بده... _منم همینطور حالا چکار کنیم _هیچی نمیشه که ... _من که فعلا دارم چاووشی گوش میدم و فکر میکنم شب اگر زنده بودم برم امامزاده صالح یا پادگان ناجا.... . که: