هو در کتاب «نابغه شرق» که حکایت‌های دوران جوانی «ابن سینا» در آن نقل شده، آمده است که شهریار جوانی، ناگهان در بستر بیماری افتاد، هیچ نمی‌خورد و تنها در حالت تب، هذیان می‌گفت و کلمات بی‌معنایی به زبان می‌آورد. «ابو علی سینا» را به بالینش آوردند، وی پس از معاینه و دقت به کلمات پراکنده‌ای که در طی هذیان بر زبان می‌آورد، ناخوشی وی را «عشق» تشخیص داد! «ابن سینا»، یازده مرحله «عشق» را به صورت زیر تشریح می‌کند: اول: دوستی که موانست ساده و بی‌آلایشی بیش نیست، دوم: علاقه که مرحله مهرورزیدن قلبی دو فرد به یکدیگر است، سوم: کلف و آن دوره تشدید محبت نسبت به معشوق است، چهارم: عشق محسوس که علاقه و ارادت زائد بر مقدار محبت را می‌رساند، پنجم: شعف یعنی مرحله احتراق قلب در نتیجه افزایش عشق به دلدار، ششم: شغف؛ ازدیاد بی‌حد محبت است تا نفوذ در جدار دل و روان عاشق، هفتم: جوی؛ مهر و محبت باطنی نسبت به معشوق است، هشتم: تیم؛ مرحله‌ای است که عاشق از دلدار ظاهرا دوری می‌گزیند و در طلب معشوق خیالی که مخلوق فکر و خلجان روحی اوست، بر می‌آید، نهم: تبل؛ در این مرحله از عشق، بر اثر شدت علاقه به دلدارش، ناتوان و بیمار شده و نیروی حیاتی او به کلی سقوط می‌کند. اشتهای بیمار به غذا یا هر نوع دلبستگی به زندگی از بین می‌رود و بر اثر عدم فعالیت جهاز هضم و اخلال گردش خون در رگها و نرسیدن مواد حیاتی به اعضا و اجزای بدن، به تدریج تمام نیروی او تحلیل می‌رود، دهم: تدلیه و آن مرحله‌ای است که عاشق بر اثر بحران‌های روحی، قوای عاقله خود را از دست می‌دهد و یازدهم: هیوم که آخرین مرحله عشق است. در این دوره عاشق در معشوق فانی می‌شود و در عالم جز او کسی را نمی‌بیند و نمی‌جوید.