🔎 💢 عوامل ذهنی در ساده‌نویسی 🔸بهترین راه برای مهارت‌یابی در ساده‌نویسی، انس با آثار بزرگانی است كه ساده و نغز می‌نوشتند. نویسنده‌ای كه كیمیای سعادت غزالی را می‌خواند ناخودآگاه می‌پذیرد كه می‌توان بزرگ‌ترین دانشمند عصر خود بود و از همه ساده‌تر و شیرین‌تر نوشت. افزون بر آن، برای ساده‌نویسی، دو گروه از عوامل را می‌توان نام برد: گروه نخست زمینه‌های ذهنی و روحیات نویسنده است و گروه دوم، عوامل فنّی و زبانی. شماری از عوامل گروه نخست به این شرح است: 🔹اهتمام و اعتقاد به فضیلت سادگی در نوشتار: اگر سادگی در رفتار، بر گیرایی و جذابیت ما نزد مردم می‌افزاید، سادگی در گفتار و نوشتار نیز همین خاصیت را دارد. نویسنده باید بداند كه هر قدر با خواننده خود راحت‌تر باشد، در برقراری ارتباط با او موفق‌تر است. ساده گفتن و ساده نوشتن، اگر نزد عوام برهان كم‌سوادی است، نزد دانایان نشانۀ درآمیختن معلومات با ذهن و ذهن با زبان است. 🔹پختگی و شفافیت مطلب در ذهن نویسنده: فقط كسانی قادر به رعایت سادگی در نوشتار خود هستند كه درباره آنچه می‌نویسند، خود دچار ابهام و گنگی نباشند. جمله‌های گنگ و سردرگم، حكایت از ذهنی آشفته و ناتوان دارد. 🔹تصور مخاطب واحد: نویسنده‌ای كه هنگام نوشتن، مخاطبی آشنا را تصور می‌كند و گویی فقط برای او می‌نویسد، خودبه‌خود قلمش ساده و مهربان می‌شود؛ همچنان‌كه هر یك از ما در گفت‌وگوهای دوستانه با هر یك از اطرافیان خود، زبانی ساده و مهرآمیز داریم. نمونۀ تاریخی و بسیار شكوهمند این‌گونه سخنوری و اثرآفرینی، مثنوی معنوی و دیوان غزلیات شمس تبریزی است كه مخاطب اثر نخست، حسام‌الدین چلبی و مخاطب دومین، شمس تبریزی است. 🔹نوشتن برای شنیدن: نوشتار باید مرزهای باریك خود را با گفتار حفظ كند، اما می‌سزد كه پیوسته از لطایف، ظرایف، توانایی‌‌ها، شیوۀ واژه‌سازی‌، شگردهای زبانی و حتی لحن و موسیقی محاورات مردمی سود برد. باید چنان نوشت كه خواننده گمان كند كسی در حال گفت‌وگوی رودررو و شفاهی با او است. نوشته‌ای خواندنی است كه شنیدنی نیز باشد. اگر برخی چنان می‌گویند كه گویی در حال نوشتن‌اند! برخی نیز چنان می‌نویسند كه گویا مشغول گپ‌و‌گفت دوستانه‌اند. مردم از ساعت‌ها گفت‌وگو با یك‌دیگر خسته نمی‌شوند و اگر نویسندگان نیز به‌گونه‌ای بنویسند كه خواننده بیش از احساس خواندن، احساس شنیدن كند، به توفیقی بزرگ در جذب خواننده دست یافته‌اند. 🔹مدیریت اطلاعات و صرفه‌جویی در داده‌ها: نویسنده نمی‌تواند در هر نوشته یا هر جمله، همۀ آنچه می‌داند یا لازم می‌داند، در هم ادغام كند و تحویل خواننده دهد. بسیاری از نوشته‌ها، فقط به این دلیل ناخواندنی و دشوارند كه بیش از ظرفیت خود، بار برداشته‌اند. درست آن است كه به تعداد واحدهای مستقل معنایی، جمله‌های مستقل ساخت و از تودرتو كردن عبارات پرهیز كرد. 🔹خود‌داری از فضل‌فروشی‌: برخی را به‌غلط گمان بر آن است كه نباید به همان آسانی و راحتی كه سخن می‌گویند، قلم بزنند؛ وگرنه متهم به بی‌سوادی می‌شوند! این گمان خام، شماری از نویسندگان را به ورطه «لفظ قلم» و «دشوارنویسی» انداخته است. 🔹اعتماد به‌نفس: روح‌های شجاع، سادگی را دوست دارند و خود را نیازمند پیرایه‌ها و آرایه‌های مصنوعی نمی‌بینند. اگر نویسنده‌ای، به سخنش اطمینان نداشته باشد، نمی‌تواند آن را ساده بگوید. لاجرم به لفّاظی و شعبده‌بازی با كلمات روی می‌آورد و می‌كوشد ادراك خواننده را درگیر الفاظ كند. نیز ساده‌نویسی، نوعی كلیشه‌ستیزی و گاهی حتی ساختارشكنی است و بی‌اعتنایی به قالب‌های غالب و كلیشه‌های حاكم، كار دلیران عرصه قلم است. 🔹معناگرایی: كسی می‌تواند ساده و روان بنویسد كه قصدش از نوشتن، پیام‌رسانی باشد، نه بازی با كلمه. به قول مولوی نمی‌توان هم به قافیه‌ اندیشید و هم به دیدار؛ هم «حرف» را دید و هم «غرض» را: ناطقی یا حرف بیند یا غرض كی شود یك‌دم محیط دو غـرض چون به معنی رفت شد غافل ز حرف پیش و پس یك‌دم نبیند هیچ طرف ✍ رضا بابایی 📚 برگرفته از کتاب «آیین قلم» 🔰 با از برنامه‌های فرهنگی هنری استان باخبر باشید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/38469926C37cb57d229