تو و فرزندانت را بقتل میرسانم و اموالت را خواهم گرفت. گفتم یا امیر المؤمنین بخدا پناه میبرم. گفت ربیع خیلى مایل بودم كه جعفر بن محمّد را بكشم و تصمیم داشتم كه سخن او را نشنوم و عذر و پوزش او را نپذیرم وضع او براى من با اینكه از كسانى نبود كه با شمشیر قیام كند از عبد اللَّه بن حسن مهمتر بود من در زمان بنى امیه او و پدرانش را شناخته بودم كه اهل آشوب نیستند همین كه در مرتبه اول تصمیم كشتنش را گرفتم پیامبر اكرم را دیدم بین من و او فاصله شد دستهاى خود را گشاده و تا آرنج بالا زده بسیار ناراحت و خشمگین است نسبت به من. در مرتبه دوم كه شمشیر را بیشتر كشیدم دیدم پیامبر خیلى بمن نزدیك شد و تصمیم داشت اگر من گزندى برسانم كار مرا بسازد باز جرات كردم و با خود گفتم این كار جنگیرها است. در مرتبه سوم كه شمشیر را خارج كردم پیامبر اكرم بمن نزدیك شد پنجههاى خود را گشوده بود و دامن بكمر زده چشمانش قرمز شده بود و كمال خشم از صورتش آشكارا بود نزدیك بود مرا در پنجههاى خود بفشارد بخدا ترسیدم اگر او را بیازارم پیامبر مرا كیفر كند دیدى كه دیگر با او چه معامله كردم مقام این فرزندان فاطمه زهرا علیها السّلام را هر كس منكر شود نادان است و از دین بهرهاى نبرده مبادا این جریان را كسى از تو بشنود. محمّد بن ربیع گفت پدرم این جریان را پس از مرگ منصور برایم نقل كرد من نیز پس از مرگ مهدى و موسى و هارون و كشته شدن محمّد امین نقل كردم. -------------------------------------------------- 📘 - ص 192 و  بحار الانوار ج47 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com