eitaa logo
حسینیه مقتل
4.9هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
322 ویدیو
63 فایل
تماس با مدیر : @mostafapi1 حسینیه مقتل در تلگرام: https://t.me/hosenih_maghtal حسینیه مقتل در ایتا: eitaa.com/hosenih_maghtal 🔻 پیج حسینیه مقتل در اینستاگرام : https://www.instagram.com/payegahe_hoseinieh_maghtal
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅به او نگو این کیسه را من داده‌‏ام! 🔻ابوجعفر خثعمى می گوید : ▪️《أَعْطَانِي اَلصَّادِقُ(عَلَيْهِ السَّلاَمُ) صُرَّةً فَقَالَ لِي اِدْفَعْهَا إِلَى رَجُلٍ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ لاَ تُعْلِمْهُ أَنِّي أَعْطَيْتُكَ شَيْئاً》 🔸امام صادق(عليه‌السلام) كيسه زرى به من دادند و فرمودند : اين كيسه را بده به فلانى از بنى هاشم و به او نگو من داده‌‏ام. ابوجعفر خثعمى می گوید : کیسه را بردم به او دادم‌ و او گفت : ▪️《جَزَاهُ اَللَّهُ خَيْراً مَا يَزَالُ كُلَّحِينٍ يَبْعَثُ بِهَا فَنَعِيشُ بِهِ إِلَى قَابِلٍ وَ لَكِنِّي لاَ يَصِلُنِي جَعْفَرٌ بِدِرْهَمٍ فِي كَثْرَةِ مَالِهِ》 🔹خدا به كسى كه داده خير بدهد. هر سال آنقدر به من می‌دهد كه تا سال ديگر ما را كافى است ولى جعفر بن محمد(ع) با آنكه دارد يک درهمی هم به ما نمی‌دهد!(۱) 📚منبع : ۱)بحارالأنوار مجلسی، ج‏۴۷، ص۲۳ علیه السلام ✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
🔺سپس به من گفت : ایشان را سوار بر یکى از بهترین مرکب هاى سوارى خودم کن و ده هزار درهم به او بده و تا منزلش با احترام از او مشایعت کن! ✳️ربیع می گوید : به واسطه این تغییر حالتى که منصور نسبت به امام(ع) دیدم، همواره جای تعجب بود و کنجکاو بودم که دلیلش را بدانم. روزی تصمیم گرفتم علت آن را بدانم! همین که منصور را تنها و مسرور دیدم گفتم : یا امیرالمؤمنین! چیز عجیبى از شما مشاهده کردم! گفت : چه چیز؟ گفتم : آن روز چنان بر جعفر(ع) خشم گرفتى که پیشتر، هیچ کس را این گونه خشم نگرفته بودى! ولی سپس منصرف شدی و دلیل کار چه بود؟ منصور گفت : ربیع! نباید این مطلب را آشکار نمود بهتر است پوشیده باشد! میل ندارم فرزندان فاطمه(س) متوجه شوند و بر ما فخر فروشند و ما را ناچیز انگارند! سپس گفت : ربیع! آن شب خیلى مایل بودم که جعفر بن محمّد(ع) را بکشم و تصمیم داشتم که سخن او را نشنوم و عذر و پوزش او را نپذیرم، با اینکه من در زمان بنى امیه او و پدرانش را شناخته بودم که اهل آشوب نیستند! ▪️《فَلَمَّا هَمَمْتُ بِهِ فِي الْمَرَّةِ الْأُولَى تَمَثَّلَ لِي رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَإِذَا هُوَ حَائِلٌ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ بَاسِطٌ كَفَّيْهِ حَاسِرٌ عَنْ ذِرَاعَيْهِ قَدْ عَبَسَ وَ قَطَّبَ فِي وَجْهِي عَنْهُ ثُمَّ هَمَمْتُ بِهِ فِي الْمَرَّةِ الثَّانِيَةِ وَ انْتَضَيْتُ مِنَ السَّيْفِ أَكْثَرَ مِمَّا انْتَضَيْتُ مِنْهُ فِي الْمَرَّةِ الْأُولَى فَإِذَا أَنَا بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) قَدْ قَرُبَ مِنِّي وَ دَنَا شَدِيداً وَ هَمَّ لِي أَنْ لَوْ فَعَلْتُ لَفَعَلَ فَأَمْسَكْتُ ثُمَّ تَجَاسَرْتُ وَ قُلْتُ هَذَا بَعْضُ أَفْعَالِ الرَّئِيِّ ثُمَّ انْتَضَيْتُ السَّيْفَ فِي الثَّالِثَةِ فَتَمَثَّلَ لِي رَسُولُ اللَّهِ(ص) بَاسِطَ ذِرَاعَيْهِ قَدْ تَشَمَّرَ وَ احْمَرَّ وَ عَبَسَ وَ قَطَّبَ حَتَّى كَادَ أَنْ يَضَعَ يَدَهُ عَلَيَّ فَخِفْتُ وَ اللَّهِ لَوْ فَعَلْتُ لَفَعَلَ》 🔹همین که در مرتبه اول تصمیم کشتنش را گرفتم پیامبر اکرم(ص) را دیدم بین من و او فاصله شد و دستهاى خود را گشود و تا آرنج بالا زده، و نسبت به من بسیار ناراحت و خشمگین است. در مرتبه دوم که شمشیر را بیشتر کشیدم دیدم پیامبر اکرم(ص) خیلى به من نزدیک شد و تصمیم داشت اگر من گزندى به او برسانم کار مرا بسازد، باز جرات کردم و با خود گفتم این کار جن‏ هاست. در مرتبه سوم که شمشیر را خارج کردم پیامبر اکرم(ص) به من نزدیک شد و پنجه‏ هاى خود را گشود و دامن به کمر زده و چشمانش قرمز شده بود و کمال خشم از صورتش آشکارا بود نزدیک بود، مرا در پنجه ‏هاى خود بفشارد. به خدا ترسیدم اگر او را بیازارم، پیامبر(ص) مرا کیفر کند! پس از این کار منصرف شدم. محمّد بن ربیع می گوید : پدرم این جریان را پس از مرگ منصور برایم نقل کرد.(۱) ابن عنبه می نویسد : ▪️《قَصَدَهُ المَنصُورُ الدَوَانِیقِی بِالقَتلِ مِرَارَاً فَعَصَمَهُ اللهُ مِنهُ》  🔺منصور دوانقی بارها قصد کشتن امام صادق(ع) را داشت، ولی خداوند ایشان را از گزند منصور حفظ کرد.(۲) مفضل بن عمر می گوید : منصور دوانیقى شخصى را فرستاد پیش حسن‏ بن‏ زید فرماندار خود در مکه و مدینه و گفت : ▪️《أَنْ أَحْرِقْ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(ع) دَارَهُ! فَأَلْقَى النَّارَ فِی دَارِ أَبِی عَبْدِاللَّهِ فَأَخَذَتِ النَّارُ فِی الْبَابِ وَ الدِّهْلِیزِ فَخَرَجَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(ع) یَتَخَطَّى النَّارَ وَ یَمْشِی فِیهَا وَ یَقُولُ أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ‏ الثَّرَى‏ أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللهِ》 😭خانه جعفر(ع) را آتش بزند. پس خانه امام(ع) را آتش زدند و آتش بر در خانه و اطاق ها رسید. امام صادق(ع) پاى بر روى آتش گذاشت و از روى آتش می رفت و می گفت : 😭من پسر ریشه هاى زمین هستم، من پسر ابراهیم‏ خلیل الله هستم.(۳) شیخ صدوق تصریح می کند که؛ سرانجام امام صادق(ع) به دستور منصور و بر اثر مسمومیت شهید شد و در بقیع دفن شد.(۴) __________ 📚منابع : ۱)مُهج الدعوات ابن طاووس، ص۱۹۳ ۲)عمدة الطالب ابن عنبه، ص۲۳۸ ۳)الکافی کلینی، ج۱، ص۴۷۳ ۴)اعتقادات الامامیة شیخ صدوق، ص۹۸ علیه السلام ✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
امام صادق(ع) و روشن بودن چراغی در خانه شان 🔹یونس بن یعقوب از حضرت موسى بن جعفر(ع) نقل كرد كه فرمود: من پدرم را در دو پارچه مصرى معروف به شطوى كه در آن ها احرام بسته بود كفن كردم و یكى از پیراهن هاى خود آن جناب و عمامه‏ اى كه متعلق به على بن الحسین علیه السلام بود و بردى كه آن را چهل دینار خریدم. -كافى- وقتى حضرت باقر(ع) از دنیا رفت حضرت صادق(ع) دستور داد در آن خانه‏اى كه می‏نشست چراغ روشن كنند. تا وقتى كه حضرت صادق(ع) از دنیا رفت. موسى بن جعفر (ع) نیز همان كار را نسبت به خانه حضرت صادق(ع) كرد تا وقتى آن جناب را به طرف بغداد بردند دیگر نفهمیدم چه شد. -------------------------------------------------- متن عربی: 🔸- الكافی سَعْدٌ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِیدٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ‏ أَنَا كَفَّنْتُ أَبِی فِی ثَوْبَیْنِ شَطَوِیَّیْنِ كَانَ یُحْرِمُ فِیهِمَا وَ فِی قَمِیصٍ مِنْ قُمُصِهِ وَ فِی عِمَامَةٍ كَانَتْ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع وَ فِی بُرْدٍ اشْتَرَیْتُهُ بِأَرْبَعِینَ دِینَاراً.(1) - الكافی الْعِدَّةُ عَنْ سَهْلٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالَ: لَمَّا قُبِضَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَمَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بِالسِّرَاجِ فِی الْبَیْتِ الَّذِی كَانَ یَسْكُنُهُ حَتَّى قُبِضَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ثُمَّ أَمَرَ أَبُو الْحَسَنِ ع بِمِثْلِ ذَلِكَ فِی بَیْتِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع حَتَّى خَرَجَ بِهِ إِلَى الْعِرَاقِ ثُمَّ لَا أَدْرِی مَا كَان‏.(2) -------------------------------------------------- 📘#1.كافى ج 1 ص 475 و بحار الأنوار (ط - بیروت)،ج‏47،7     2.المصدر السابق ج 3 ص 251 و أخرج الصدوق فی الفقیه ج 1 ص 97 و الطوسیّ فی التهذیب ج 1 ص 289 و بحار الأنوار (ط - بیروت)،ج‏47،7 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
هدایت شده از حسینیه مقتل
🔹ابو بصیر گفت خدمت ام حمیده رسیدم كه او را به در گذشت‏ حضرت صادق علیه السّلام تسلیت بگویم. شروع به گریه كرد. من نیز از گریه او اشكم جارى شد. گفت اگر هنگام درگذشت حضرت صادق(ع) می‏بودى چیز عجیبى مشاهده می كردى. 🔸گفت حضرت صادق چشم باز كرد و فرمود هر كس با من خویشاوندى دارد بگوئید بیاید. همه را جمع كردیم. نگاهى به آنها نموده فرمود:  ✅«ان شفاعتنا لا تنال مستخفا بالصلاة» ✳️به شفاعت ما نخواهد رسید كسى كه نماز خود را سبك شمارد. 🔹هشام بن احمر از سالمه كنیز حضرت صادق علیه السّلام نقل كرد كه گفت من هنگام درگذشت آن جناب حضور داشتم. بی هوش شد همین كه به هوش آمد فرمود به حسن بن على بن علی بن الحسین كه مشهور بافطس بود هفتاد دینار بدهید و به فلان كس فلان مبلغ و به فلانى این قدر. 🔸عرض كردم آقا به كسى پول می دهى كه با كارد به شما حمله كرد و قصد كشتن شما را داشت؟! فرمود نمی خواهى از كسانى باشم كه خداوند درباره آن ها فرموده‏ وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ‏- رعد آیه 21 كسانى كه به دستور خدا مراعات حال خویشاوند می كنند و از خدا و حساب بد بیم دارند.- بلى سالمه! خداوند بهشت را آفرید و آن را خوش بو كرد كه بوى خوش آن از دو هزار سال راه به مشام می رسد ولى بوى بهشت را نافرمان پدر و مادر و قطع‏كننده رابطه ‏ى خویشاوندى حس نخواهد كرد. -------------------------------------------------- ✅متن عربی: 🔸ثواب الأعمال مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنِ الْكُوفِیِّ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْمِیثَمِیِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ حَمِیدَةَ أُعَزِّیهَا بِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَبَكَتْ وَ بَكَیْتُ لِبُكَائِهَا ثُمَّ قَالَتْ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَوْ رَأَیْتَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عِنْدَ الْمَوْتِ لَرَأَیْتَ عَجَباً فَتَحَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ قَالَ اجْمَعُوا لِی كُلَّ مَنْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ قَرَابَةٌ قَالَتْ فَلَمْ نَتْرُكْ أَحَداً إِلَّا جَمَعْنَاهُ قَالَتْ فَنَظَرَ إِلَیْهِمْ ثُمَّ قَالَ إِنَّ شَفَاعَتَنَا لَا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلَاةِ.(1) -الغیبة للشیخ الطوسی جَمَاعَةٌ عَنِ الْبَزَوْفَرِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنِ ابْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ أَحْمَرَ عَنْ سَالِمَةَ مَوْلَاةِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَتْ‏ كُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع حِینَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ أُغْمِیَ عَلَیْهِ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ أَعْطُوا الْحَسَنَ بْنَ عَلِیِّ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ هُوَ الْأَفْطَسُ سَبْعِینَ دِینَاراً وَ أَعْطِ فُلَاناً كَذَا وَ فُلَاناً كَذَا فَقُلْتُ أَ تُعْطِی رَجُلًا حَمَلَ عَلَیْكَ بِالشَّفْرَةِ یُرِیدُ أَنْ یَقْتُلَكَ قَالَ تُرِیدِینَ أَنْ لَا أَكُونَ مِنَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ‏- نَعَمْ یَا سَالِمَةُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْجَنَّةَ فَطَیَّبَهَا وَ طَیَّبَ رِیحَهَا وَ إِنَّ رِیحَهَا یُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ أَلْفَیْ عَامٍ وَ لَا یَجِدُ رِیحَهَا عَاقٌّ وَ لَا قَاطِعُ رَحِم‏.(2) -------------------------------------------------- 📘#1. ثواب الأعمال ص 205 و  بحار الأنوار (ط - بیروت)،ج‏47،2     2. غیبة الشیخ الطوسیّ ص 128و بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏47،2 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
هدایت شده از حسینیه مقتل
صادق(ع) توسط فرزندشان امام کاظم(ع) 🔹یكى از راویان حدیث - و از اصحاب امام موسى كاظم صلوات اللّه و سلامه علیه - حكایت كند: 🔸از آن حضرت شنیدم كه فرمود: هنگامى كه نشانه هاى مرگ بر پدرم امام جعفر صادق علیه السلام آشكار گردید، خطاب به من اظهار داشت : 🔹اى پسرم ! كسى غیر از تو مرا غسل نمى دهد، همان طور كه من خودم پدرم امام محمّد باقر علیه السلام را غسل دادم ؛ و او نیز پدرش امام سجّاد زین العابدین علیه السلام را غسل داد، چون كه حجّت خدا را فقط حجّت او باید غسل دهد؛ و من خود، چشمان پدرم را بر هم نهادم و او را كفن كردم. 🔹سپس پدرم ، امام جعفر صادق علیه السلام افزود: اى فرزندم ! پس از فوت من ، برادرت عبداللّه . ادّعاى امامت و خلافت مرا خواهد كرد، او را به حال خود واگذار؛ زیرا او اوّل كسى است كه به من ملحق خواهد شد. 🔸و هنگامى كه امام صادق علیه السلام به شهادت رسید، فرزندش حضرت موسى كاظم علیه السلام او را غسل داده و كفن نمود. 🔹ابوبصیر گوید: به حضرتش عرض كردم : یاابن رسول اللّه ! امسال شما و برادرت ، عبداللّه مناسك حجّ را انجام دادید؛ ولیكن عبداللّه یك شتر قربانى و نَحر كرد؟ 🔸حضرت فرمود: همین كه حضرت نوح علیه السلام سوار كشتى شد، از هر موجودى یك جفت نر و مادّه داخل آن قرار داد؛ مگر زنازاده را كه سوار كشتى ننمود. 🔹ابوبصیر گوید: با شنیدن این سخن ، گمان بردم كه امام علیه السلام خبر از مرگ خود مى دهد؛ ولى بر خلاف فكر و تصوّر من حضرت موسى كاظم علیه السلام اظهار نمود: برادرم عبداللّه ، بیش از یك سال زنده نمى ماند. 🔸اصحاب، تاریخ آن روز را یادداشت كردند؛ و عبداللّه فرزند امام جعفر صادق علیه السلام بیش از یك سال ادامه زندگى نداد؛ و بلكه كمتر از آن قبل از پایان یك سال از دنیا رفت . -------------------------------------------------- 📘 الوصیة: 167  مناقب ابن شهرآشوب 4: 224 دلائل الإمامة (طبری- الحدیثة)،328     علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
هدایت شده از حسینیه مقتل
لحظات 🔹مرحوم شیخ صدوق رضوان اللّه تعالى علیه و دیگر بزرگان آورده اند: 🔸یكى از راویان حدیث و از اصحاب و دوستان امام جعفر صادق علیه السلام به نام ابوبصیر لیث مرادى حكایت كند: 🔹پس از آن كه امام جعفر صادق علیه السلام به شهادت رسید، روزى جهت اظهار هم دردى و عرض تسلیت به اهل منزل حضرت ، رهسپار منزل آن امام مظلوم علیه السلام گردیدم . 🔸همین كه وارد منزل حضرت شدم ، همسرش حمیده را گریان دیدم ؛ و من نیز در غم و مصیبت از دست دادن آن امام همام علیه السلام بسیار گریستم. 🔹و چون لحظاتى به این منوال گذشت ، افراد آرامش خود را باز یافتند. آن گاه همسر آن حضرت به من خطاب كرد و اظهار داشت : ✳️اى ابوبصیر! چنانچه در آخرین لحظات عمر امام جعفر صادق علیه السلام در جمع ما و دیگر اعضاء خانواده مى بودى ، از كلامى بسیار مهمّ استفاده مى بردى . 🔹ابوبصیر گوید: از آن بانوى كریمه توضیح خواستم ؟ 🔸پاسخ داد: در آن هنگام ، كه ضعف شدیدى بر امام علیه السلام وارد شده بود فرمود: تمام اعضاء خانواده و آشنایان و نزدیكان را بگوئید كه در كنار من حاضر و جمع شوند. 🔸وقتى تمامى افراد حضور یافتند، حضرت به یكایك آنان نگاهى عمیق انداخت و سپس خطاب به جمع حاضر فرمود: ✳️كسانى كه نسبت به نماز بى اعتنا باشند، شفاعت ما اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام شامل حالشان نمى گردد. -------------------------------------------------- 📘 الا عمال : ص 205 (ط - بیروت)،ج‏47،2     علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
هدایت شده از حسینیه مقتل
(ع) و (ع) از شر 🔹بسیارى از محدّثین و مورّخین آورده اند، كه ربیع بن یونس از طرف منصور عبّاسى استاندار شهر مدینه بود؛ پسر ربیع كه فضل نام دارد حكایت كند: 🔸منصور خلیفه عبّاسى - در سال 147 - پس از مراسم حجّ وارد مدینه منوّره شد و به پدرم ، ربیع گفت: هر چه زودتر جعفر بن محمّد علیه السلام احضار كن، مى خواهم او را به قتل برسانم .   🔹و هنگامى كه حضرت بر منصور وارد شد، منصور با حالت تندى و درشتى با وى سخن گفت ؛ و سپس حضرت را مورد خطاب و سرزنش قرار داد و اظهار داشت: دشمنان و مخالفین ما در عراق تو را به عنوان امام و رهبر خود برگزیده اند، خدا مرا هلاك كند اگر تو را نكشم و از بین نبرم . 🔻حضرت صادق علیه السلام اظهار داشت : آن چه برایت گفته اند دروغ است ، مگر نمى دانى كه حضرت سلیمان مورد لطف قرار گرفت شكر و سپاس ‍ انجام داد و حضرت ایّوب مبتلى گردید و صبر و شكیبائى نشان داد، حضرت یوسف مورد ظلم قرار گرفت و عفو و بخشش كرد. 🔹چون منصور چنین كلماتى را شنید، غضب خود را فرو نشاند؛ و آن گاه امام علیه السلام را نزد خود دعوت كرد و ضمن عذرخواهى و پوزش ، گفت: ساحت شما از آنچه گفته اند پاك است ؛ ولى فلانى گزارشاتى را براى ما مطرح كرده است ، كه خواستم شكّ و شبهه برطرف شود. 🔸حضرت فرمود: او را احضار نما تا ثابت شود. 🔹هنگامى كه آن شخص وارد مجلس شد، منصور دوانیقى به او گفت : مگر تو این مطالب و گزارشات را بر علیه جعفر بن محمّد حكایت نكرده اى؟ 🔸آن شخص اعتراف كرد و گفت : بلى ، من گفته ام . 🔹امام علیه السلام فرمود: او را بر آنچه مى گوید، قسم دهید. 🔸منصور به او گفت قسم می خوری؟ او گفت: بله و شروع به قسم خوردن کرد ولی امام صادق(ع) به منصور گفت بگذارید تا من او را –به شیوه ای خاص- قسم دهم. منصور پذیرفت. حضرت به ساعی فرمود که این گونه قسم بخورد:  ▪️«بَرِئْتُ مِنْ حَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ وَ الْتَجَأْتُ إِلَى حَوْلِی وَ قُوَّتِی لَقَدْفَعَلَ كَذَا وَ كَذَا جَعْفَرٌ»  پس ساعی در ابتدا اندکی امتناع کرد اما سپس به آن شیوه قسم خورد. -ناگهان همه دیدند که وی- قدم از قدم برنداشته بود که در دم هلاک شد. منصور که این صحنه را دید گفت پاهایش را بکشید و از این جا خارجش کنید که لعنت خدا بر وی باد. 🔹ربیع گوید که زمانی که امام صادق(ع) وارد دربار منصور شد لب های مبارکش تکان می خورد و هر چه می گذشت غضب و عصبانیت منصور بیش از پیش آرام می گردید. تا این که حضرت را به خود نزدیک کرد و از وی راضی گشت. وقتی امام از دربار منصور خارج شد به۹ دنبال وی رفتم و گفتم این مرد از کسانی است که بیشترین خشم را نسبت به شما دارد، هنگامی که شما وارد شدید چیزی زیر لب زمزمه می کردید تا ای که غضب منصور خاموش شد. چه چیزی را زمزمه می کردید؟ ✳️حضرت فرمود: دعای جدم حسین بن علی علیه السلام بود. عرض کردم فدایت شوم آن دعا چه بود؟ حضرت فرمود: ▪️ «یَا عُدَّتِی عِنْدَ شِدَّتِی وَ یَا غَوْثِی فِی كُرْبَتِی احْرُسْنِی بِعَیْنِكَ الَّتِی لَا تَنَامُ وَ اكْنُفْنِی بِرُكْنِكَ الَّذِی لَا یُرَامُ.» 🔸ربیع گوید: من آن دعا را حفظ نمودم و هیچ سختی برایم پیش نمی آمد مگر این که آن دعا را می خواندم و از آمن سختی خارج می گشتم. 🔹ربیع گوید: آن گاه از امام پرسیدم که چرا نگذاشتید که ساعی به الله قسم یاد کند؟ حضرت فرمود: کراهت داشتم از اینکه خداوند او را ببیند در حالی که او خداوند را به وحدانیت یاد می کند و سپاسش می گوید و به سبب این، نسبت به وی حلم بورزد و در عقوبتش تاخیر بیافکند. پس او را به آن چه شنیدی وادار به قسم نمودم و خداوند نیز جانش را به شدت گرفت. -------------------------------------------------- 📘 ص 290. (ط - بیروت)، ج‏47، ص: 175 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
هدایت شده از حسینیه مقتل
توسط امام صادق(ع) و قتل استاندار مدینه 🔹پس از آن كه داوود بن علىّ استاندار مدینه از طرف خلیفه ، مُعلّى بن خُنیس ‍ را احضار كرده و به قتل رسانید، امام جعفر صادق علیه السلام با او قطع رابطه نمود و به مدّت یك ماه نزد او نرفت . روزى داوود بن علىّ، ماءمورى را فرستاد كه امام علیه السلام را نزد او ببرند؛ ولى حضرت قبول ننمود. 🔸محمّد بن سنان گوید: در حضور امام جعفر صادق علیه السلام بودم و با عدّه اى از دوستان ، نماز ظهر را به امامت آن حضرت مى خواندیم كه ناگهان پنج نفر ماءمور مسلّح وارد شدند و به امام صادق علیه السلام گفتند: والى مدینه دستور داده است تا شما را نزد او ببریم . ✳️امام علیه السلام فرمود: اگر نیایم ، چه مى كنید؟ ✳️ماءمورین گفتند: والى دستور داده است كه چنانچه نیامدید، سر شما را جدا كنیم و نزد او ببریم . 🔹حضرت فرمود: گمان نمى كنم بتوانید فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله را به قتل رسانید. 🔸گفتند: ما نمى دانیم تو چه مى گوئى ، ما فقط مطیع امر والى هستیم و دستور او را اجراء مى كنیم .حضرت فرمود: منصرف شوید و بروید، كه این كار به صلاح شما نخواهد بود. 🔹گفتند: به خدا سوگند، یا خودت و یا سرت را باید ببریم . 🔸امام علیه السلام چون آن ها را بر این تصمیم شوم جدّى دید، دست هاى مبارك خویش را بر شانه ها نهاد؛ و پس از لحظه اى ، دست هایش را به سوى آسمان بلند نمود با انگشت سبابه اش دعائى خواند، كه فقط ما این زمزمه را شنیدیم : ((السّاعه ، السّاعه )) ؛ پس ناگهان سر و صداى عجیبى به گوش ‍ رسید. در این هنگام حضرت به ماءمورین حكومتى فرمود: هم اكنون رئیس ‍ شما هلاك شد؛ و این داد و فریاد به جهت هلاكت او مى باشد؛ و ماءمورین با شینیدن این سخنان از كار خویش منصرف شدند و رفتند. 🔸بعد از رفتن ماءمورین ، من به حضرت عرض كردم : مولایم ! خداوند، ما را فداى تو گرداند، جریان چه بود؟ 🔹حضرت فرمود: او داوود بن علىّ دوست ما مُعلّى بن خُنیس را كشت ؛ و به همین جهت ، مدّتى است كه من نزد او نرفته ام بنابر این ، او به واسطه افرادى پیام فرستاد كه من پیش او بروم ؛ ولى من نپذیرفتم تا آن كه این افراد را فرستاد تا مرا به قتل برسانند. ✳️و چون من ، خداى متعال را با اسم اعظم دعا كردم تا او را نابود گرداند، خداوند نیز ملكى را فرستاد و او با نیزه ای به شرم گاه او زد و او را به هلاكت رسانید. 🔹پس پرسیدم: دلیل بالا بردن دستانتان چه بود؟ فرمود: «ابتهال». پس پرسیدم دلیل قرار دادن دست ها بر شانه چه بود؟ فرمود: «تضرع». و پرسیدم دلیل بالا بردن انگشت سبابه چه بود که فرمود:«تملق خدا و حالتی بین خوف و رجاء». -------------------------------------------------- 📘 فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم،ج‏1،218     نوار: ج 47، ص 67،ح 9 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
هدایت شده از حسینیه مقتل
صادق(ع) 🔹مفضل بن عمر گفت: منصور دوانیقى شخصى را فرستاد پیش فرماندار خود حسن‏ بن‏ زید كه فرماندارى مكه و مدینه را به عهده داشت. به او پیغام داد كه خانه جعفر بن محمّد(ع) را آتش بزند. خانه امام را آتش زدند. آتش بر در خانه و اطاق ها رسید. حضرت صادق(ع) پاى بر روى آتش گذاشت و از روى آتش می رفت و می گفت «من پسر ریشه هاى زمین هستم من پسر ابراهیم‏ خلیل اللَّه هستم.» 😭اما دل ها بسوزد... ▪️قال المسعودى: فهجموا علیه و أحرقوا بابه، واستخرجواه منه كرهاً، و ضغطوا سیّدة النساء بالباب حتّى أسقطت محسناً. ▪️پس به خانه علی(ع) هجوم بردند و درب خانه اش را سوزانیدند و در حالی که کراهت داشت او را از خانه بیرون کشیدند و سرور زنان فاطمه(س) را در کنار در زدند تا این که محسن را سقط کرد. -------------------------------------------------- ✅متن عربی: 🔸بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: وَجَّهَ أَبُو جَعْفَرٍ الْمَنْصُورُ إِلَى الْحَسَنِ بْنِ زَیْدٍ وَ هُوَ وَالِیهِ عَلَى الْحَرَمَیْنِ أَنْ أَحْرِقْ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ دَارَهُ فَأَلْقَى النَّارَ فِی دَارِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ فَأَخَذَتِ النَّارُ فِی الْبَابِ وَ الدِّهْلِیزِ فَخَرَجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَتَخَطَّى النَّارَ وَ یَمْشِی فِیهَا وَ یَقُولُ أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ‏ الثَّرَى‏ أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ ع‏. -------------------------------------------------- 📘 (ط - الإسلامیة)، ج‏1، 473 :143 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
هدایت شده از حسینیه مقتل
سلام الله علیها 🔹 🔸بزرگان ما نقل می‌کنند «بشّار مکاری» می‌گفت: در کوفه به حضور امام صادق (ع) رفتم دیدم طبقی از خرمای «طبرزد» برای آن حضرت آورده بودند و از آن می‌خورد، و به من فرمود: بیا جلو از این خرما بخور. 🔸عرض کردم: گوارا باد، قربانت گردم در راه می‌آمدم حادثه‌ای دیدم، غیرتم بجوش آمد و قلبم درد کرد و گریه گلویم را گرفت. 🔹فرمود: به حقّی که بر گردنت دارم جلو بیا و بخور، جلو رفتم و از خرما خوردم، آنگاه به من فرمود: اکنون چه حادثه‌ای دیدی؟ 🔸گفتم: در راه می‌آمدم یکی از مأمورین حکومت را دیدم که بر سر زنی می‌زند و او را به سوی زندان می‌برد، و او با صدای بلند می‌گوید: «پناه می‌برم به خدا و رسولش، و به غیر خدا و رسول، به هیچکس پناه نمی‌برم!» 🔹امام صادق (ع) فرمود: چرا آن زن را می‌زد و به زندان می‌برد؟ ✳️عرض کردم: از مردم شنیدم که پای آن زن لغزید و به زمین افتاد، و گفت: «ای فاطمه! خدا آنان را که به تو ظلم کردند از رحمت خود دور سازد!» گماشتگان حکومت او را دستگیر کرده و زدند. امام صادق (ع) تا این سخن را شنید، از خوردن خرما دست کشید، و گریه کرد به گونه‌ای که دستمال و محاسن شریف و سینه‌اش از اشک چشمانش تر شد، سپس فرمود: ✳️«ای بَشّار! برخیز با هم به مسجد سهله برویم و برای نجات و آزادی آن بانو، دعا کنیم و از خدا بخواهیم که او را حفظ کند (تا آخر داستان). 🔸براستی وقتی که امام صادق (ع) با شنیدن حادثه ناگواری که برای یک بانوی شیعه‌ی فاطمه (س) رخ داده، این گونه دگرگون می‌شود، پس چگونه خواهد شد که اگر جریان مصائب مادرش فاطمه (س) را برای او نقل کنند؟ که ظالمی به صورت آن حضرت سیلی زد که گوئی نگاه می‌کنم به گوشواره‌اش که بر اثر شدّت ضربت سیلی، شکسته و جدا شده است. -------------------------------------------------- 📘 (ره) سلام الله علیها علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 @hosenih_maghtal
✅صلوات علیه السلام