بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ اومدی خونمون شده روشن نور می باره از در و دیوار ماه و خورشید هی میان-میرن آسمون عاشقت شده انگار ابر و باد و ستاره و مهتاب تو رو دارن به هم نشون میدن دلم از اشتیاق می لرزه وقتی گهوارت و تکون میدن کوری چشمای حسود و بخیل دور گهواره با صدای بلند می خونه «إن یکاد» و می ریزه عمه زینب(س) واست همش اسپند @hosenih خونمون بوی عطر پیچیده قدمت خیره واسه من مادر دارمِت گرم، تویِ آغوشم پسر خوشگلم علی اصغر(ع) با تبسّم میگیره دستات و از تهِ دل دوسِت داره انگار بابا قبلِ نمازهای شبش تو رو می بوسه و میشی بیدار خیره میشی! بهم میگه: چشماش به چشای بابام؛ علی(ع) رفته دست و پا میزنی توو قنداقه نفسم بی معطّلی رفته- واسه اون دست و پای کوچیکت واسه اون سرخیِ رویِ گونه بابا قران می خونه و من هم لالایی می خونم گلِ پونه... چشاتو روی هم میذاری گلم نه گرسنه، نه تشنه، غرق خواب نمیذارم یه لحظه گریه کنی دل ندارم ببینمت بیتاب راحت آسوده چشمام و بستم نفسات داره با خودش افسوس آرزوهام و می بینم پرپر می بینم هر دقیقه صد کابوس توی خوابم یکی بهم میگه دل نبندی بهش که رفتنیه حرف، از مشک خالی و خشکه حرف ِ سرنیزه های آهنیه @hosenih وای از اون لحظه ای که با بابا رفتی اما ندیدمت دیگه حرمله(لع) قصد داره بفروشه وایِ من! داره گهوارت و میگه دستام و بستن و اسیر شدم پشتِ سر نیزه، روبرو نیزه کاش میمردم و نمی دیدم سرِ شیش ماهگیت و رو نیزه پسرم جونِ من حلالم کن خیلی شرمندتم نخوردی آب زن همسایه گفت پیر شدی... پاشو از توی آفتاب رباب(س)! ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e