روی پر ملائک خنده کنان اباالفضل پا بر زمین نهادی از آسمان اباالفضل جشن تولدت را خورشید و مه گرفتند بس که مرید داری در کهکشان اباالفضل جانی گرفته حیدر با دیدن جمالت از یُمن مقدم تو دل شد جوان اباالفضل مولود مرد خیبر، شیر خدا مکرر بوسید بازوانت را بی امان اباالفضل ذکر جلی مایی دوم علی مایی خالی ست جای نامت بین اذان اباالفضل فتح الفتوح کردی با دست های خالی سردار بی نیاز از تیر و کمان اباالفضل  در چنگ تیر و نیزه جز حق رجز نخواندی ای سرور تمام آزادگان اباالفضل ورد لب تو باشد هر لحظه جان رقیه ورد لب رقیه هر لحظه جان اباالفضل بی انتهایی آقا، رزاق مایی اقا ای ناتمام اباالفضل، ای بی کران اباالفضل هر جا که نام پاکت برده شود شتابان خود را یقین رساند، صاحب زمان اباالفضل حتی شب تولد من حال گریه دارم مانده ست بر دل من داغی گران اباالفضل ** شام خوشی سر آمد اشک همه در آمد از خیمه تا که رفتی دامن کشان اباالفضل باید به گریه گوید، دل حرف آخرش را یارب کسی نبیند داغ برادرش را ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e