مثل آن پرچم سبزم که رها در باد است که گرفتار تو مانده است اگر آزاد است مثل این قافیه گل می‌کنم آن وقتی که شاعرت در غزلش زائر گوهرشاد است حال من حال جوانی‌ست که در پای ضریح مبتلا مانده به یک کوری مادرزاد است راستی پای ضریحت چقدر بنشیند؟! نامه‌اش دیرزمانی‌ست که توو افتاده است از سه باری که قرار است یکی هم کافی است احتیاجی چه به رو کردن آن اسناد است؟! به طمع آمده‌ام، باز عطش آوردم به امیدی که بنوشانی‌ام آبی با دست آنقدر حرف زیاد است، خودم خسته شدم خوب شد حوصله‌ی پنجره از فولاد است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e