#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی؛
#شب_سوم
#ورود_به_ماه_محرم
در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم محرم شد
چشم بستم درون خود باشم
کربلای غمت مجسّم شد
همهی آنچه روضهخوان میگفت
پشت این چشم بسته میدیدم
بی خود از خود سیاه پوشیدم
کار ده روزم اشک و ماتم شد
عبد بودن، غلامتان بودن
آرزوی محال و دوری بود
هرکجا سر زدم نشد امّا
وسط روضهی تو کم کم شد
در زمین ما، در آسمانها هم
جمع پیغمبران عزادارت
سینه زن نوح، گریه کُن عیسی
روضه خوانِ غم تو آدم شد
رشتهی اتّصال من با تو
نخ پرچم سیاه هیأت بود
من که ممنونم از علمدارت
باز دستم دخیل پرچم شد
**
معتقد بودم از همان اول
عشق یعنی حسین، یعنی تو
وسط روضهی سه ساله و شام
اعتقادم به عشق محکم شد
راستی دخترم همین امشب
تشنهی آب شد لبش خشکید
یادم افتاد چشم نم دارت
با نگاه رقیّه پر غم شد
یادم آمد که مشک بی سقّا
التماس لب تو را میکرد
یادم آمد رسیدی و قدّت
از کمر تا شد از کمر خم شد
✍
#محسن_ناصحی
📝
#اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e