؛ غبار کوی تو را توتیای دیده کنم شِکَر کلام تو را نقش صد قصیده کنم اگرچه بر جگرِ دیده، داغِ دیدن توست ولی خیالِ جمالِ تو قابِ دیده کنم دلم چو میوه‌ی کالی‌ست در فراق رُخت به وصل، عاقبت این میوه را رسیده کنم تو شهریاری و عالم گدای درگهِ تو به آستانِ تو عمری قدم خمیده کنم برای اینکه مرا فتنه با خودش نبرد به دور پیله‌ی دل، مِهر تو تنیده کنم منم چو شام سیاه و تویی چو صبح سپید به ماه روی تو این تیرگی، سپیده کنم برای اینکه به قلب تو جا کُنم خود را قسم به چادر خاکیِ آن شهیده کنم منم شبیه تو عمری میان خلوت خود چو ابر، گریه برای سرِ بُریده کنم ** منم شبیه تو دارم عزای زینب را همیشه یادِ غمِ آن بلا کشیده کنم چه روضه‌ای! دَخَلَت زینبُ علیَ ابنِ زیاد به جایِ اشک بر این روضه، خون چکیده کنم ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e