. من پَیام آورِ توأم برخیز مونس و یاورِ توأم برخیز میزبانی کن، ای تنِ بی سر زینبم، خواهرِ توأم برخیز یادگار از غروبِ عاشورا مانده از لشکرِ توأم برخیز همه جا بود نامِ تو به لَبم یا حُسین، مِنبرِ توأم برخیز روضه خوانِ تمامِ گُل‌های نیلی و پَرپرِ توأم برخیز گرچه از غُصّه‌ها خَمیدم من شُکر، تا کربلا رِسیدم من رفته‌ای تو اگرچه، خواهر ماند پای تو، تا به روزِ آخر ماند تو شدی کُشته، من اَسیر شدم تا به جا، مَکتَبِ پیَمبر ماند کوفه، در مجلسِ عُبِیدُالله خُطبه خواندم چُنان که، او درماند دادم عبّاس، معجرم را نه! به سَرِ تو قسم، که معجر ماند گرچه از خون و خاک رنگین شُد چادُرِ یادِگارِ مادر ماند گریه کردم ز بَس، زمین، تَر شد چَشم‌هایم، شَبیهِ مادَر شد بس که آزارِ کارِوان دادند در بیابان دو طِفل، جان دادند ما به هر منزلی که می‌رَفتیم بَدترین جایِمان مَکان دادند تا که ما بیشتر شِکنجه شَویم کارِوان را به رومیان دادند تا اَبد، این دلیلِ باران است؛ غِمِ من را به آسِمان دادند خاطِرم هَست، بینِ گودالَت لشکرِ کوفه کَرد، پامالَت گُلِ زَهرایم و گُلاب شدم بعدِ پَنجاه سال، آب شدم صبر را مَن زِ پا دَر آوَردم این چِهِل روز، بَس عَذاب شدم خیز و بنگر، خَمیده چون مادَر زیرِ این بارِ بی حِساب شدم هم نگهدارِ دُختران بودم هم اَنیسِ غَمِ رُباب شدم مَن که ناموسِ مُرتَضی بودَم واردِ مَجلسِ شَراب شدم خِیزَران که، روی لَبَت می‌خورد! کاش بر چَشمِ زِینَبَت می‌خورد! تا رِسیدم به شَهرِ شام، حُسین زندگی شُد به مَن حَرام، حُسین هرچه می‌شُد، به شَهرِشان دیدم جُز کَمی لُطف و اِحترام، حُسین آتَش و سَنگ و چوب بود، که ریخت به سَرِ مَن زِ روی بام، حُسین مَجلِسِ بَزم! یا خَرابه‌ی سَرد! بِدَهَم شَرحی از کُدام؟ حسین... شامیان، خارِجی به ما گُفتَند پیشِ چَشمِ تو، ناسِزا گُفتَند 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e