تو یادگارِ زینب و صوتِ حزینه‌ای چون مادرت رباب، تو هم بی قرینه‌ای پیرِ تمام گریه‌کنانِ مدینه‌ای از بسکه غرقِ ذات خدایی، «سکینه‌ای» هفتادوچند سال، سکوتِ تو حرف داشت بی شک حسین، دست به قلب تو هم گذاشت از کودکی روایت تو اعتبار داشت شاگرد زینبی و کلامت وقار داشت هر خطبهٔ تو طنطنهٔ ذوالفقار داشت زینب کنار خویش، شبیه تو یار داشت در ذات حق، چنان علی اکبر فنا شدی مستغرق جمال و جلال خدا شدی تعظیم در برابر تو کرده آفتاب یک لحظه هم رخ تو نبوده است بی حجاب روز وصال، از طرف آلِ بوتراب تو داده‌ای به دست اباالفضل مَشک آب در هر کجا کنار علمدار بوده‌ای مشگل‌گشای کار علمدار بوده‌ای وقت وداع، بوسهٔ آخر به تو رسید ارثیه‌های کوچه و مادر به تو رسید از آن همه بدن، تنِ بی سر به تو رسید رگ‌های نامرتب حنجر به تو رسید تو با گلوی پاره‌شده هم‌سخن شدی با ضرب تازیانه جدا از بدن شدی ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e