روزگار دلم به سامان نیست من کویرم! خبر ز باران نیست سخت با خود کنار می‌آیم ساختن با فراق آسان نیست غم کوری نمی‌خورد یعقوب یوسفش تا میان کنعان نیست در جوانی تو سَربه‌راهم کن دم پیری زمان جبران نیست آدمیّت گدایی از در توست آدمت هرکه نیست سلطان نیست بی تو یا با تو گریه خواهم کرد فکر عاشق وصال و هجران نیست هیچ جایی برای ما مردم مثل قم نیست! چون خراسان نیست! آخر کار می‌رسم به حسین آخر کار غیر جانان نیست روزگارم خوش است پای غمش بر سرم مانده سایه‌ی علمش... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e