#حضرت_ام_البنین_س_مدح
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
هر شب رکابِ چشمهایش را نگین میشد
با برکهی او، ماه وقتی همنشین میشد
میخواست خدمتکارِ اولادِ علی باشد
«امالبنین» میخواست، «امالمؤمنین» میشد
از فضلِ مادر بود، شد عباس «ابوفاضل»
باید خدای فضل اباالفضلآفرین میشد
هر قطرهی اشکش که روی خاک میافتاد
انگار یک فرزندِ او نقشِ زمین میشد
هر گُل که بویی از حسیناش داشت را میچید
در باغِ مقتل روضههایش دستچین میشد
از سنگها هم چشمه میجوشید با آهش
در روضههایش دشمنش روضهنشین میشد
آب از خجالت آب میشد پیش اشک او
وقتی که حرف از مشک میشد، شرمگین میشد
گفتند سَقّایت بلاگردانِ اصغر شد
گفت: «آه عباسم؛ ولی باید همین میشد!»
✍
#رضا_قاسمی
📝
#اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e