روی پر جبریل بودم که مرا بُرد گفتم نجف می‌خواهم... اما کربلا برد جبریل هم در قرب عرشی‌اش نبرده‌ست حظّی که بال فطرس از بام شما برد گفتم تو ربّ* مایی و گفتند کفر است دنیای بی جنبه مرا در انزوا برد ما جای خود دارد، سلیمان‌ها گدات‌اند هر که رسید از سفره‌ات آب و غذا برد آدم توسل کرد و ما را توبه دادند پس آدمیت بود که نام تو را برد بیچاره من که سنگ قبرت هم نبودم بیچاره آن‌که سنگ آورد و طلا برد ** دور و برت دیدم عجب وضعیتی بود مردی زره برد و قبا برد و عبا برد با این بساطی که درآورده‌ست لشکر باید که جمعت کرد و بین بوریا برد * راغب در کتاب مفردات: ربّ به معنای تربيت و سوق دادن چيزى به سوى كمال است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e