به فکر کربلا بودم در آوردم سر از مشهد بخوانم هرنفس باشوق بار دیگر از مشهد اگر که میل حج دارم چه جایی بهتر از اینجا اگر قصد سفر کردم چه جایی بهتر از مشهد امیدی به من و این طبع خشکیده نبود اما به لطفش برده‌ام با خود غزل‌های تر از مشهد گره روی گره زد تا که بخت خواهرم وا شد سحر شد هر شبم با خاطرات مادر از مشهد برادر صبح و ظهر و شب به سوی قم نظر دارد چرا که چشم خود را برندارد خواهر از مشهد "به جان مادرت زهرا قسم" رد خور ندارد که نرفتم دست خالی با نگاهی مضطر از مشهد :: اگر روزی شود تنها بلیط رفت می‌گیرم چرا که قصد برگشتن ندارم دیگر از مشهد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e