همین که می‌دهی در بارگاه قدسی‌ات راهم به چشمم می‌نهم چون توتیا خاک حرم را، هم صراط المستقیم عالمی، غیر از تو راهی نیست مسیرم هر کجا باشد به جز این خانه، گمراهم.. چه اکسیری میان بارگاه خویش داری که توسل می‌کنند اینجا مریضان هم، اطبا هم؟ مرامت کرده مبهوت خودش شیخ بهایی را که داری اینچنین لطفی به زائر بین رؤیا هم من آن اشکم که می‌ریزد به دامان پر از مهرت که از چشم خودم افتاده‌ام، از چشم دنیا هم سراپا عذر تقصیرم، پناه آورده‌ام ای شاه! نگاهی می‌کنی بر این گدای بی سر و پا هم؟؟ کلاغی روسیاهم در سپیدیِ کبوترها و دل گرمم به اینکه خوب و بد را میخری با هم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e