روز بروز آشتیِ پایدار بود مردی‌ به عزم جزم، چو کوه استوار بود مثل بهار بود و طراوت‌تبار بود خورشید دین، ستاره‌ی دنباله‌دار بود این عبد با حمایت الله‌اش آمده یک کعبه چار رکن به همراهش آمده شاعر نیامده‌ست که دیوان بیاورد ساحر نبوده است که ثُعبان بیاورد او می‌رسد که روح دهد، جان بیاورد بهر کویرِ سوخته، باران بیاورد زین مرد اسوه، حق ز رُسُل خوب‌تر نداشت او اعظم است و اُسقف اعظم خبر نداشت آمد کسی که چشم فضائل به راه اوست لبریز از فروغ هدایت نگاه اوست گویی که آسمان و زمین در پناه اوست یوسف در آرزوی فتادن به چاه اوست می‌آید و عصاره‌ی هستی به همرهش شاید مسیح چهره بساید به درگهش اسلام نیست دین تجاوز، مقاتله قانون دوستی‌ست، نه جنگ و مقابله نجرانیان! به هوش که طی شد مجادله راهی نمانده! ما و شما و مباهله تکلیف روشن است که آئین آینه‌ست ناقوس رفته، نوبت تکبیر و مأذنه‌ست عیسی نظاره‌گر شده از چرخ چارمین اِستاده در قفای نبی، خیل مرسلین باشد گواه عاشق صادق در آستین با چار یار آمده، آن یار راستین شاعر شده خدا و مخمس سروده است شعر دفاع نور و مقدس سروده است عالم تمام پیکر و این پنج تن سر اند بر هفت چرخ و شش جهت این پنج محورند این پنج هر یکی به جهانی برابر اند گفتم برابرند غلط بود، برترند شوی و دو پور و مادر سادات آمدند خُم خانه‌های پیر خرابات آمدند بوحارسا! برو ز مسیحا سؤال کن تورات را گشا و ز موسی سؤال کن معنای لفظ اَنْفُسَنا را سؤال کن این کیست در کنار نبی، ها سؤال کن او حیدر است و نَفْس نفیس نبی علی‌ست من رحمتم به عالم و باران من علی‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e