وقت وداع از حرم، نگاه پدرها ملتمسانه‌تر است پشت پسرها آه، پدرهاي خسته، آه، کمرها آه، پسرهاي رفته، آه، جگرها می‌رود و یک صدا به گریه می‌افتند پشت سرش خیمه‌ها به گریه می‌افتند باز نمایان شده جلال پیمبر باز تماشا شده جمال پیمبر پرده بر انداخته کمال پیمبر اینکه وصالش بُود وصال پیمبر سمت عدو نه، علی اکبر خیمه می‌رود از خیمه‌ها پیمبر خیمه حیدر کرار شد، زمان خطر گشت لشگر کوفه تمام مثل سپر گشت ریخت بهم دشت را و موقع برگشت ضرب عمودی که خورد، واقعه برگشت خون سرش بر روی عقاب چکید و... راه حرم را ندید و شیهه کشید و... آن بدنِ از جفا شکسته‌ترین را آن بدن له شده به عرشه‌ی زین را برد سوی دیگری، شکسته جبین را لشگر آماده نیز خواست همین را وای که شمشیرها محاصره کردند ازهمه سو تیرها محاصره کردند بی خبرانه زدند، بی خبر افتاد خوب که بیحال شد ز پشت سر افتاد در وسط قتلگاه تا پسر افتاد درجلوی خیمه گاه هم پدر افتاد وای گرفتند از دلم ثمرم را میوه ی باغ مرا، علی، پسرم را آه از این پیرمرد خسته، شکسته سمت علی می‌رود شکسته، شکسته آمد و دید آن تن خجسته، شکسته در بدنش نیزه دسته دسته، شکسته کاش جوانان خیمه زود بیایند یاری این قامت شکسته نمایند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e