بعد از تو آفتاب به دردم نمی‌خورد* این قطره‌های آب به دردم نمی‌خورد بعد از تو، آسمان و من و آفتاب و خاک فرش و گلیم نه، زمین و رباب و خاک عکسِ لبِ عطش زده‌ات رو به روی من پایین نرفته آب خوشی از گلوی من ای آفتابِ روز و شبم! ای حسین من! آه ای شهیدِ تشنه‌لبم! ای حسین من! بعد از تو شوقِ زندگیِ من تمام شد بر من به زیر سایه‌نشستن حرام شد از هر چه غیر یادِ غم تو گریختم بر خاک بودم و به سرم خاک ریختم چون پیکر تو سوخته شد زیر آفتاب باید بسوزد از غم تو صورت رباب هر چند بر دلم غم اصغر گذاشتند بر روی دست من گل پرپر گذاشتند؛ اما برای پیکر پاک تو سوختم بر پیکر فتاده به خاک تو سوختم تفدیده خاک بود و تنِ بی نشانِ تو خورشید بود و پیکر بی سایبانِ تو پرپر تر از تن تو به عالم تنی نبود بر پیکر شریف تو پیراهنی نبود بعد از تو جوهری به صدایم نمانده است کاری به غیر گریه برایم نمانده است هر شب برای پیکر تو زار می‌زنم با گریه‌های خواهر تو زار می‌زنم ✍️ *مصراع اول: مهدی صفی یاری 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e