حسینیه, [۱۰.۰۵.۱۷ ۲۳:۵۴] بهار عمر خصم را به لحظه‌اي كند خزان هزار سيل خون شود روان ز خيل دشمنان بساط سركشان كشد به آتش فنا چنان كه آسمان شكافد از صداي انفجارها @hosenih جهان ز عدل و داد و دين شود نمونه جنان چه طعنه‌ها كه از شرف زمين زند بر آسمان به هيچ دوري از زمان به هيچ قطري از مكان نديده چرخ پير چون رژيم صاحب‌الزمان به طاعتش پيمبران به خدمتش كروبيان به بندگي‌اش خسروان كنند افتخارها @hosenih تمام خلق بسته‌ي تبار مويت اي صنم هزار يوسف زمان به جست‌وجويت اي صنم به روز و شب گشوده لب به گفت‌وگويت اي صنم قلوب جمله منجذب ز خلق و خويت ‌اي صنم ولي شدند محتجب ز شمس رويت‌ اي صنم فتاده در كمند تو شموس در مدارها @hosenih به بند تو محمد، آن كمينه بنده‌ات منم به دام عشق آتشين ببين كه آب شد تنم منم كه عاشقانه در فراق زار مي‌زنم قسم به‌روي و موي تو شب است روز روشنم كه بي‌فروغ روي تو چه زندگي كه مردنم هزار بار خوش‌تر از جواني و بهارها @hosenih شها اگرچه از عدد فزون بود گناه من چه غم چه باك گر شوي شفيع و عذرخواه من نظر مساز منقطع ز حالت تباه من هميشه باش از كرم پناه و تكيه‌گاه من سياه گشته روي خور ز نامه‌ي سياه من چنان مكن كه بنده‌ات شود ز شرمسارها @hosenih مرا مران از اين چمن كه سرو ناز و ياسمن نشايدش كه بلبلي نباشدش به مثل من منم فقير بينوا توئيي غني ذوالمنن منم گداي پرطمع تويي شهنشه زمن عنايتي اجابتي بگير نقد جان و تن عجب نه گر شماري‌ام ز خيل رستگارها @hosenih بيا بيا كه سوختم ز هجر روي ماه تو تمام عمر دوختم دو چشم خود به راه تو بهشت را فروختم به نيمي از نگاه تو بدين اميد زنده‌ام كه گردم از سپاه تو تويي كه رشك مي‌برد فلك به فر و جاه تو منم كه مي‌كشم ز دل به ضجه «البدارها» @hosenih ببين كه عترت نبي چگونه بي‌پناه شد كه آسمان به چشم سبط مصطفي سياه شد سياه از سپاه كين چو خيمه‌گاه شاه شد جهان ز ظلم كوفيان قرين اشك و آه شد اگر هزار جان بود «تهرانيت» تباه شد كه الظليمه مي‌كشد فرس براي ثارها ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih