🌹لشکر شیرخوارگان ✍️ عباس بابائی مرد عرب می‌خواست مانع حرکت حسین به کربلا شود؛ امام فرمود: «اگر بمانم، اینان با چه امتحان شوند؟!» هرچه خورشید عاشورا به غروب نزدیک‌تر می‌شد، حرارتِ کوره‌ی بلا به اوج خودش می رسید؛ قله‌ی امتحان‌ها زمانی بود که قنداقه‌ی شیرخواره بر فراز دست «ولی‌الله» بالا رفت. زمان از حرکت ایستاد، تمام عالم در بهتی حیرت‌انگیز غرق شد و به ناگاه زمین به تلاطم افتاد، آسمان غرید، جن و ملک بر آدمیان نوحه کردند و سرهای قدسیان همگی به زانوی غم نشست. حضرت حق مقدر نمود تا «لشکر یک‌نفره‌ی طفل شیرخوار» با سلاح برّان مظلومیت و معصومیت و غربت، «حسین» را یاری کند‌؛ و عجب یاوری داشت «حسین»! «صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است و کار به یک یالیتنی کنت معکم ختم نمی‌شود.» تاریخ دهم محرم سال ۶۱ هجری در تمام جغرافیای بشری جاری شد تا همچنان کاروان «حسین» برای آزمودن «انسان» به حرکت خویش ادامه دهد؛ چه بسیار مدعیان حسینی که در کنار شقی‌ترین اشقیای عالم، بستن آب به کودکان مظلوم غزه را سیاحت‌وار به نظاره نشستند و چه بسیار محرومان از حسین در وادی تاریک غرب که این روزها بر مظلومیت کودکان اشک می‌ریزند! چه بسیار مقدسان متحجری که بر سجاده‌ی محراب ریا و کنج تاریک حجره، صدای بی‌رمق گریه‌ی شیرخوارگان بی‌مادر را نشنیدند و چه بسیار مسجدندیده‌هایی که فریاد غربت اطفال بی‌مادر شده‌اند! چه بسیار سیاستمداران مزوّری که لرزش دستان کودکی یتیم، ذره‌ای قلب سیاهشان را نلرزاند و چه بسیار پابرهنگانی که لرزه بر گنبد آهنین انداختند! چه بسیار اصحاب «همُّها عَلفُها» که اندکی کم‌رونق‌شدن سفره‌هاشان، نگذاشت گرسنگی و آوارگی اطفال بی‌پناه را ببینند و چه بسیار مستضعفانی که حاضر شدند همان قوت‌لایموت‌شان را نثار آوارگان کنند! ▪️متن کامل @HOWZAVIAN