🔴 خانه نه، قوطی کبریت ✍ حسین رحیمی خسته و بی‌حوصله جلو می‌آید و می‌گوید: بابا، بیا با هم بازی کنیم، نگاهم را از روی کیبورد بالا می‌آورم و به صورت معصوم و چشمان پر از خواهشش می‌دوزم (به خودم می‌گویم: عمراً اگر بگذارد یادداشت را تکمیل کنی، خب البته، تقصیری هم ندارد، این قرنطینه همه را بی‌حوصله کرده است.) بی حرف پیش، می‌پذیرم. از خوشحالی جیغ می‌کشد و بالا و پایین می‌پرد. مادرش اعتراض می‌کند که «هیس! همسایه اذیت می‌شه دخترم.» متن کامل https://rasanews.ir/002ioe @howzavian