🔶 به خودم برگشتم/ دلنوشته یک بانو در آغازین روزهای طلبگی | 📌شما هم برای ما بنویسید 💠 به نام او که بهترین راه زندگی ام را به من بخشید گاهی در زندگی ات یک جای خالی حس می کنی که با هیچ چیز ظاهری پر نمی‌شود، جز آن برکت وافر و روح انگیز. این روزها یه جورایی آرامش از دنیای ما فراری شده، انگار که مردم به معنویت نیاز ندارند برای همین است که آرامشی هم نیست. شاید بخشی از نسل امروز باید در دین فقیه شوند تا بتوان به آرامش رسید و راه نجاتی یافت. باید همنشین ائمه طاهرین شد تا سریع‌تر به کمال رسید و همه ی اینها در تحصیل علوم دینی اتفاق می افتد و این شروعی بود برای فکرکردن روی تحصیل در حوزه علمیه... طلبگی می‌شود انتخابم... پا می‌گذارم به جایی که منتسب به امام زمان(عج) هست و تحصیل در خانه ی ایشان و سربازی آقا! بله، من طلبه شدم تا زیر چادر عفت و عصمت که امانت مادرم زهرا است، از میدان ادعا راهی میدان عمل بشوم. آدم باید جای درستش باشد، جایی که جای اوست و من تمام این سال‌ها در جای اشتباهی بودم و حالا جایم را پیدا کرده ام، جایی که می‌دانم چه می‌کنم... جایی که می‌دانم چرا هستم... جایی که می‌دانم قرار است چه بشوم... باید یک شاگرد نمونه بشوم برای مکتب امام صادق(ع) باید مایه ی دلگرمی بشوم برای حضرت مهدی(عج) باید برگردم به خویشتن... حالا دیگر خیلی چیزها را با من می‌سنجند و من هنوز در آغاز راه ... ولی امید دارم به یاری خدا و آن عزیز غایب از نظر که جیره خوار سفره اش شدم تا خودم را بالا بکشم و برسم به آنچه که برایش خلق شده ام. ✍️ ن. فیض پور https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6