💠می‌نویسم؛ اما فقط گریه‌ها را. انتشارات خزان، ناشر کتاب‌های من است. باد توزیع می‌کند و رود می‌خواند. 💠 دانش آموزم؛ درس تاریخ را خوب می‌فهمم. تاریخ، یعنی عمرهایی که پایان خود را دیدند و تو را نه. جغرافیا، خنده‌ای است به نقشه‌های آرزو. حساب و هندسه از همه رسواترند؛ زیرا اندازه بی تو بودن، در آمار و ارقام آنها نمی‌گنجد. و چه شیرین است درس انشاء: آن جا به بهانه پاییز و بهار و نوروز و علم و ثروت، از تو می‌گوییم و نقطه و ویرگول را هر جا که خود بخواهیم می‌گذاریم. اما چه بگویم از درس املاء. املاء همان دیکته است، و دیکته مرا یاد حاکمانی می اندازد که مسندِ حکومتشان، سند جدایی ما از تو بود. 💠 آرزومندم یک جمکران. 💠 پیشه من عاشقی است؛ پیشه تو چیست؟ چیست؟ پیشه من، راز نهان گفتن است پیشه تو، دیدن اشک من است از تو نپرداخته‌ام با کسی یاد توأم، صحبت مرد و زن است. @HOWZAVIAN