✍️ از دنیای نوشتن و نویسندگی چه می‌دانیم؟ می‌خواهیم نوشتۀ ما چنان گیرا و شیوا باشد که در دلِ خواننده شور برانگیزد، ولی هزار افسوس که نمی‌توانیم! از آن همه آهوانِ گریزپا و دیرآشنای خیال و حقیقت که در پهن‌دشت خاطر به هر سو در تک‌و‌پوی‌اند، یکی را نمی‌توانیم در بند بداریم و برخود ببالیم. در حیرتم که دیگران با پس و پیش کردن بیست و چند حرف، چگونه توانسته‌اند کاخ‌هایی از سخن بسازند که سر به آسمان بساید و دل از عارف و عامی برباید! یکی داستان را چنان شیرین و دلنشین می‌نویسد که درد هستی را از یاد می‌برد و دیگری شعر را چنان زیبا می‌سراید که اشک شوق در دیده‌ها می‌گردد. به راستی که بعضی از بیان‌ها سِحر نیست، اعجاز است، و گر نه چگونه ممکن است حال خود را از زبان دیگری بشنویم و خویشتن از بیان آن ناتوان باشیم؟! شاید دیگران راز هنرمندی را در دلْ نهفته و به ما نگفته‌اند و گر نه ما هم، شاعر و نقاش می‌شدیم! ولی صد حیف که راز هنر نگفتنی است! با خواندن چند جلد «آیین نگارش» و «دستور نویسندگی» نمی‌توان به زیبایی سعدی نثر نوشت و به شوریدگی مولوی شعر گفت: حسد چه می‌بری ای سست‌نظم بر حافظ قبولِ خاطر و لطف سخن، خداداد است آری، خوب گفتن و خوب نوشتن، کار هر کس نیست. دانش‌آموزی که به پدرش نامه می‌نگارد، کارمندی که برای رئیس اداره پیش‌نویسی تهیه می‌کند، اگر مدتی درس خوانده و ورزیده باشند، ممکن است درست بنویسند، ولی خوب نمی‌نویسند؛ یعنی نوشتۀ آنان ارزش هنری ندارد و جاودان نمی‌ماند. نوشته‌ای را همچون گوهر گرانبها در صندوق سینه می‌نهیم و تا دَم مرگ از یاد نمی‌بریم، و نوشتۀ دیگر را به عطار سرِ گذر می‌دهیم که فلفل و زردچوبه ببندد! زین سخن تا آن سخن، فرقی است ژرف... . سعدی و حافظ شدنْ یک موهبت الهی است؛ آتشی است که خدای توانا در نهاد بعضی‌ها افروخته است، ولی آتش را اگر دامن نزنند، سرانجام خاموش می‌شود. شعلۀ شوق را با تمرین و ممارست دامن زنید تا دم به دم بالا گیرد و جهانی را روشن سازد. این همه کتاب‌ها که می‌خوانیم و لذت می‌بریم، اگر ده درصد زادۀ قریحه و الهام باشد، نود درصد ساخته و پرداختۀ کار و کوشش است. هنرمندان رنج‌ها برده و خونِ دل‌ها خورده‌اند تا یک اثر مؤثر به یادگار نهاده‌اند. همان حافظ شیرین‌زبان که قبول خاطر و لطف سخن را خداداد می‌داند، جای دیگر می‌فرماید: مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول ز وِرد نیمْ‌‌شب و درس صبحگاه رسید @HOWZAVIAN