🌹به تو از دور سلام ✍️ م. حیدریان منش اربعین برای همه بوی رفتن و رسیدن می دهد عطشی سوزان که چون موج تو را می کشاند تا به ساحل برساند کشتی نجاتی که دیدنی می شود و ملموس برای برداشتن توشه و همسفر شدن برای جاری شدن در مغناطیس جهان برای پناه گرفتن و یافتن قرار برای عروج از جاده نجف تا کربلا لیالی که بوی بهشت می دهند و تو عاجزانه یک سال ساک می بندی یک سال به راه و موکب‌ و هدف می اندیشی قلک ات را هزار تومان هزار تومان پر می کنی و وقتی نزدیک اربعین می رسد از یک جا که نه سه جا برای رفتن تو را می خوانند و تو با اشتیاقی لایدرک و لا یوصف از قرآن إذن می گیری و راهی می شوی اما همین که به جاده ی حسین می رسی باید برگردی تصور کن دلت چقدر می گیرد می شکند و حتی می سوزد حتی فرصت چند قدم برداشتن در جاده عشق نمیابی روبروی ایوان نجف می ایستی و به تل و قتلگاه به فراق و وصال به عطش و ....و به حسین سلام می دهی او می شنود هر جا که سلام بدهی او می شنود اینجا که ایوان نجف است حالا می فهمی که سرگردانی یعنی چه ؟بی منزلی یعنی چه ؟ به چشم خودت می بینی که تمام عراق راه شده اند برای رسیدن به حسین از حله می گذری موکب‌ها طریق الحسین را نشان می دهد از کوت از رمادی از دیوانیه از طفلان تمام عراق که نه تمام جهان به پاسداشت حسین قیام کرده اند و تو در راه مانده ای ستونها را با دلت بشمار عمودها را هم موکب‌ها را هم عاشق ها را هم حتی دستان آن پیرزن در راه بوی حسین می دهد و بر سر کودک جاده که تو را زائر الحسین می خواند و دستت را می بوسد دست می کشی همه تو را شادباش می گویند و تو غم ات بیشتر می شود که نرفته و ندیده چشمهایت را می بوسند و تو فقط گریه می کنی جا ماندن بد دردی است خدا کسی را گرفتار نکند نمی دانم شاید در پی آب بودم مرا خواندند تا بگویند آب را کم بجویم تشنگی به دست آورم اما باور کن جا ماندن بد دردی است به تو از دور سلام @HOWZAVIAN