.
🖍
ادای دِین قلم
✍️ فاطمه میری، نویسنده حوزوی
در کوچهپسکوچههای شهر قدم میزنم، چشمم به گنبد بلند حمدالله مستوفی میافتد. هنوز فاتحهای نخوانده به کوچه مرکبفروشها میرسم.
ذهنم در تلاطم است. چندبار از این کوچه رد شدم چرا دقت نکردم؟ کوچه مَرکبفروشها یا مُرکّبفروشها؟
در دنیای قدیم این کوچه محل چه شغلی بوده؟ شاید مَرکب راهوار میفروختند، شاید هم مُرکّب تازه...
راستش را بخواهید چیزی نیافتم که حجتی باشد برایم یا مثلاً قسم حضرت عباس بخورم که این است و جز این نیست، اما اگر به پیشینه شهرم نگاه کنم، بیشتر دلم سمت مُرکّب میرود، این شهر پایتخت خوشنویسی ایران است، انگار کوچه مُرکّبفروشها بیشتر به اینجا میزیبد.
این روزها حال و هوای قلمم فرق کرده، انگار میخواهد ادای دین کند به یک عمر عزت در سایه پرچمی که نام خدا در وسط آن حک شده است.
به همه چیز جور دیگری نگاه میکنم، مثلاً حالا همین کوچه... همین کوچه که نمیدانم کدامش بخوانم، هر کدامش باشد واجآرایی زیبایی دارد. فکر میکنم که مُرکّب قلم من، مَرکب راهواریاست برای بیان حقیقتها، حقیقتی به نام عزت، به نام اقتدار، بهنام ایران.
مَرکب من، همین قلم است که خدا برآن قسم خورده و بر هر آنچه مینویسد.
دلم میخواهد با پررنگترین مُرکّبها بنویسم:
«ایران دوستت دارم.»
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN