📌
چقدر شبیه وطن شدهای
✍️ مهتا صانعی، نویسنده حوزوی
فکر میکنم، آن هم بیش از اندازه، به جدال بین خودم و خودت. به اینکه من، بیشتر ایرانم یا تو بیشتر ایرانی! به ایرانِ تو بیشتر فکر میکنم که چقدر شبیه وطن هست! رگ و ریشهاش را... که چگونه به دست فراموشیِ اذهان اجنبی سپردهای. فکر میکنم به آن زنی که داشت با خاکِ وطن، خودش را سیراب از گرسنگیِ ۹ ماه اسارت تبریز میکرد؛ اما به ستار خان گفت: خاک میخوریم، خاکِ وطن نمیدهیم.
به حشمتالاطباء میرسم، او از سران نهضت ملی جنگل بود. به لحظهای که دکتر حشمت به اماننامهی دولت مرکزی اعتماد کرد و به همراه صد و هشتاد نفر از میرزا جدا شدند. به آن لحظهی استغاثهی میرزا... آه! اینکه چیزی از این فزع، التماس، زاری دیگر در تو و ایرانِ تو باقی نمانده است. برگرد، بیا به تمنایِ بازوان خودمان ایرانمان را بسازیم. بیا خاکِ وطن بخوریم؛ اما خاکِ وطن ندهیم. بیا تاریخ را تورّق کنیم. بیا عزیزم... از این اوراقِ مکشوفه زیاد هست.
بیا دوباره ختن باش، خوشبو و معطر.
بیا پسر نوح مباش.
بیا پائیز هست، عاشقی کن عزیز، شعر باش.
بیا تا من دوباره بگویم: چقدر شبیه وطن شدهای.
#محمود_درويش
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN