💠 نامه نوروزی به خداسید عبدالله هاشمی انت السلام و منک السلام و الیک السلام 🔸سالی دگر از مهلت عمرم به سر آمد. سالی که گذشت، جانم را چون مرغی در قفس اراده های پست زندانی می‌دیدم. بال و پر زدن جانم را دیدم و صدای شکستن پرهایش را شنیدم؛ اما باز هم پستی غریزه مرا از نجات فطرت باز داشت. 🔸منتظر دستی از غیب بودم تا مرا از لجنزار انتخاب های پست بیرون بکشد؛ اما هستی هوشیار است و کسی که خود را به خواب زده باشد، بیدار نمی کند. خدایا 🔸 بیدارم اما چشمانم بسته است، چشمانم را باز کن. خدایا 🔸بدترین رابطه با کریم حسابگر بودن است. زشت ترین عمل نزد قدرتمند،بی ادبی است. احمقانه ترین سرمایه،خودبینی است. و... هزاران«ترین» دیگر هست که یکجا من نسبت به خدای خود داشته ام. چه بد پرونده‌ای دارم و بدتر از این چقدر بی خیال خدایا 🔸از اینکه دوباره مهلت جبران بگیرم خجلان و ناامیدم. خودم را با همه بدی هایم به تو می‌سپارم. سال نو را با خدایی خود برایم بنویس، دیگر زبان خواستن ندارم. ارباب حاجتیم و زبان سوال نیست در محضر کریم تمنا چه حاجت است. @HOWZAVIAN