🔸آخرین منزل ✍ علی‌رضا مکتب‌دار پیش از حرکت، به ما همه‌ی زِنهاری لازم را داده و به فراهم‌ساختن اثاث سفر فرمان داده بودند، اما برخی گوش‌ها چنان سنگین بود که این هشدارها را نشنید و برخی چنان به زمین زیر پای خود چسبیده بودند که توان جداشدن از آن را نداشتند. زمان سفر کم کم فرامی‌رسید؛ سفری دور و دراز به مقصدی بی‌منتها؛ سفر به ابدیت! برای چون مَنی که بیشتر حال و هوای مناجاتیان را دارد تا خراباتیان، هرگاه ابر سیاه اندوه بر سرم سایه می‌افکند و تلخی رنج، کام دلم را زهرآگین می‌سازد، اندیشیدن به آن منزلگاه ابدی و ترسیم تصویری هرچند نارسا از آن، سبب می‌شود آن ابر سیاه تهی از آب به ابری سرشار از رحمت بدل شود و بر آسمان دلم ببارد و غبار اندوه را از آن بزداید و آن شرنگ رنج، به انگبینی خوش‌طعم و رنگ بدل گشته و کام جانم را شیرین کند. آری، تحمل رنج و انده و شکیبایی بر ناملایمات زندگی، با باور به ابدیت است که معنا می‌یابد. هرچند برخی، راه‌های دیگری را برای معنابخشیدن به زندگی برمی‌گزینند اما در منطق وحی، تنها ابدیت است که به زندگی مفهوم می‌بخشد و آنرا قابل زیستن می‌کند. ابدیت، آخرین و بی‌کرانه‌ترین منزل هستی است. پس باید برای نِیوشیدن زنهارها، پنبه هوا و شهوت را از گوش درآورد و از زمین مادیات خود را کَند تا آن هنگام که ندای رحیل سرداده شد، آن را شنیده و سبک‌بار پا در مسیر منزلگاه ابدی نهاد. «تجهزوا رحمكم الله فقد نودي فيكم بالرحيل وأقلوا العرجة على الدنيا وانقلبوا بصالح ما بحضرتكم من الزاد فان أمامكم عقبة كؤودا» @HOZAVIAN