▪️ دلم روضه سیدالشهدا می‌خواهد کاش یک جایی پیدا می کردم که سر صبحی روضه بخوانند. از اول صبح تا به حال دارم فکر می کنم امروز چکار کنم؟ از در خانه که می آم بیرون جلوی در مغازه میوه فروشی چند نفری دارند بحث می کنند. بحث شان درباره رییس جمهورهاست و مقایسه این با آن که کدام یکی واقعا خدمت کرده و کدام یکی شعار داده. حوصله شان را ندارم. توی اتوبوس هم یکی دو نفری دارند چیزهایی می گویند. بازهم حرف نمی زنم. یک کلیپ دیده ام که خبرنگار تلویزیون از سید شهید می پرسد وقت فراغت یا استراحت داشته اید؟ سید فکری می کند و اخمی به نشانه دقت یا تفکر بین ابروهایش را خط می اندازد. یادش نمی آید. یک چیزی می گوید که وقت فراغت نداشته. استراحت نداشته. یادم می آید این چند سال هم با هیچ مخالفی بحث نکرد. جواب نداد. انگار بقدر یک جواب دادن هم نمی خواست از کار کردن عقب بیفتد. فکر می کنم ما هم باید همین مدل باشیم. نباید درباره سید شهیدمان بحث کنیم. باید بیشتر کار کنیم. فکر می کنیم حتی وقتی برای غضه خوردن هم نداریم. ما هنوز یک سید بزرگوار دیگر داریم که نباید احساس تنهایی کند. باید بجای شهدای مان هم کار کنیم. با این حال اما یک کاش دیگر در دلم مانده. یک چیزی در دلم بالا و پایین می شود. یک چیزی که فقط روضه ی سیدالشهدا و اشک امام حسین خنکش می کند. کاش سر صبحی یک جایی یک روضه بود... بهزاد دانشگر 🆔 @hozehonari_ir