▪️ ماه شد، فانوس شد، رازی نهان را فتح کرد برق چشمانش شکوه کهکشان را فتح کرد قطره قطره اشک شد همراه باران ها چکید بغض سرد ابرهای ناگهان را فتح کرد مثل یک نقاشی زیبا و رازآلود شد کوه های دوردست و بی نشان را فتح کرد لمس کرد آن جنگل تنهای روی کوه را قله ی بی طاقت این داستان را فتح کرد صبح وقتی آفتاب از راه دوری سر رسید نور شد در شبنمی رنگین کمان را فتح کرد با کبوترها قراری محرمانه داشت آه... بالهایش را گشود و آسمان را فتح کرد مزد عاشق بودنش را از امام خود گرفت... مرد خدمت ، با شهادت ، بی کران را فتح کرد... ماهرخ درستی 🆔 @hozehonari_ir