❇️ حیرت در حیرت 🔸 قسمت اول ✍️ حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد جعفری؛ عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره) 👈 مهدی نصیری دریادداشتی در مورد رحلت آیت الله مصباح چنین نوشته است: «آن مرحوم از حیث رعایت زیّ روحانیت و تواضع رفتاری و مهربانی در تعاملات شخصی نیز زبانزد بود اما غفلت از یک نکته یعنی امکان خطای عالمان و مجتهدان و صاحب نظران دینی در عصر غیبت به دلیل عدم امکان دسترسی به معلم و مفسر معصومِ قرآن و سنت، ایشان را نسبت به پاره ای از دیدگاهها و نظرات خود ـ که حتما احتمال خطا در آنها راه داشته و نمی توانسته به عنوان معرفت و اسلام ناب قلمداد شود ـ آن چنان راسخ و صاحب حق می کرد که به خود اجازه می داد بعضا مخالفان خود را به جهل و کفر و فسق و خیانت و ارتداد و ...متهم کند و چهره ای خشن و مهاجم از خویش در طیفی از افکار عمومی و نخبگان ترسیم کند». ✅ نکاتی چند در این باره را با ایشان در میان می گذارم: 🔸 1. امکان خطای عالمان و مجتهدان در عصر غیبت، امری است کاملا پذیرفته اما ما محکمات و مسلّماتی در عرصه دینداری داریم که مبنای دیانت است و طبعا انکار آنها، چیزی از اسلام باقی نخواهد گذاشت . طبعا هر عالم اسلام شناسی و از جمله حضرت آیت الله مصباح (رحمت الله علیه) می تواند در این مورد خود را راسخ و صاحب حق بداند و البته آن آموزه ها را هم به عنوان معرفت ناب و اسلام حقیقی، معرفی نماید. اگر جز این باشد، ما می مانیم و یک تکثر معرفتی و نسبیت فکری و دیگر هیچ! 🔸 2. آقای نصیری در ادامه می نویسند: «ما گریزی از به رسمیت شناختن اجتهادات و قرائت های روشمند گوناگون دینی نداریم و مجاز به تکفیر و تخطئه شخصیتی و نسبت دادن انحراف و بددینی به صاحب نظران نیستیم مگر آن که ثابت شود که اوّلاً اجتهاد آنها غیر روشمند است... ». جمله اخیر ایشان را باید به فال نیک گرفت که مرز میان خودشان و نظریه قرائت های مختلف از دین را ابراز کردند. بله باید کسی که در مقام استنباط احکام دین قرار می گیرد، اجتهاد روشمند را در پیش بگیرد و الا می توان او را تخطئه نمود. حضرت استاد مصباح در سیره علمی خویش، دقیقا تابع همین نگرش بود و بس. تاریخ پنجاه ساله نوشته های ایشان گواه این مدعاست. هر جا ایشان، نویسنده یا تفکری را نقد می کند بر همین اساس بوده است که این نوع برداشتها از اسلام، نا روشمند و مخالف با مبانی استنباط و منطق فهم دین است و زمینه انحرافات جدی را در تفکر دینی فراهم می نماید. اگر نبود روشنگری امثال ایشان و شهید مطهری، معلوم نبود که التقاط و تفکر نسبی گرایانه، دیگر برای دین، حتی محکماتی باقی بگذارد. اگر سیره استاد مصباح در تخطئه نظریه یا صاحب نظر نادرست است، پس باید اساسا سیره امام خمینی(ره) و شهید مطهری را هم نادرست خواند که از اسلام سُرایی عده ای از نویسندگان به جای اسلام شناسی سخن می گفتند. 🔸 3. اما مقوله تکفیر، خود تهمتی است ناروا. ای کاش جناب نصیری، دست کم نمونه ای خُرد از رویکرد تکفیری استاد نشان می دادند. هر آن که با آثار گفتاری و نوشتاری، ایشان آشنایی اجمالی داشته باشد، در بیان ایشان جز منطق و خردورزی مشاهده نمی کند. گویا سابقه ژورنالیستی آقای نصیری باعث شده که در امتداد جریان شارلاتانیسم رسانه ای دوم خرداد که آیت الله مصباح را به واسطه طرح بحث جهاد، «تئوریسین خشونت» معرفی می کردند، چهره ای خشن و مهاجم از ایشان به تصویر بکشد. بله استاد مصباح، بر روی تفکرات التقاطی و لیبرالی و رحمانی از اسلام خط بطلان می کشید و البته طبیعی است که این به ذائقه فکری روشنفکران دینی و طرفداران آنها خوش نیاید و حضرت ایشان را به خشونت طلبی متهم نمایند. گویا آقای نصیری تصور می کنند که خوانندگان اصلاح طلب نشریه ارزش مدار و اصول گرای صبح در دهه هفتاد، امروزه چهره رحمانی از ایشان در ذهن دارند!! 🔸 4. ناگفته هایی باقی ماند که به قسمت بعدی این قلم، موکول می کنم. این یادداشت را با این جمله به پایان می برم که صاحب «عصر حیرت»، که خود در حیرتی عمیق، نسبت به مواضع گذشته معرفتی و سیاسی فرو افتاده است، از سویی نابیّت فکری و اعتقادی را در اختیار معصوم می داند و بس و از سویی پلورالیسم مدرن و نسبیّت حقیقت را نفی می کند! این دو را چگونه می توان جمع نمود جز با حیرت در حیرت؟! 🔰 @iki_ac_ir 🔰 https://iki.ac.ir