💥 💥 9️⃣ 🔻🔻🔻🔻 سال۹۴ازدواج کردیم؛ بعد ازعروسی متوجه شدم مجبورم باماهی هفتصدتومن زندگی کنم که ۲۵۰تومنش هم بابت قسط کم میشد! شوهرم حتی طلای سر عقد و عروسی رو نخرید. یادمه شب عروسی سرویس طلای دوستم رو امانت گرفتم و به شوهرم دادم که بهم بده.بعد از یکی دوماه هم به دوستم پس دادم. باوجود تمام مشکلات مادی که خیلی خیلی برام آزاردهنده بود ولی بچه میخاستم چون معتقد بودم روزی دست خداست و بمن ربطی نداره. بعد از یکسال باردارشدم و همون ماه اول بارداری شوهرم یه شغل خوب نصیبش شد. دست و بالمون از نظر مالی خیلی نسبت به قبل بهترشد،منظور اینکه ازون ماهی هفتصد تونستیم با ماهی دومیلیون و چندصد تومان زندگی کنیم. بهرحال من هیچوقت و بهیچ وجه نگران روزی نبودم و نیستم چون بارداری دومم زمانی بود که شوهرم بیکارشدن و بی پول شدیم.اما من کاری به بیکاری و... نداشتم چون دخترم دیگه داشت چهارساله میشد و فاصله سنی زیاد بچه ها برام قابل قبول نبود.باهمون وضع باردارشدم. و طبق حسن ظنی که به خدا داشتم شوهرم پنج ماهگی بارداریم یه شغل دیگه پیدا کرد و الان که دارم این متن رو مینویسم بچه ی دومم شش ماهه ست و حسابم پر از پول.باور کنید دیگه خودمم از دستم در رفته که از کجا و چطور اینهمه پول بهم میرسه و وقت بررسی هم ندارم. الانم با وجود بارداری های سخت و نه ماه غذا نخوردن و تهوع و ویار شدید دارم به بارداری سومم فکر میکنم خداروشکر که خدارو داریم. دوستان نگران هیچی نباشید مطمئن باشید خدا به فکر همه مون هست و برای همه مون برنامه های خوبی داره 😊 با ما باشید🔻🔻🔻 https://eitaa.com/joinchat/632029338Cb8a48cecf1