💥
#مسابقه #روزی_دست_خداست💥
#خاطرات_شما 1️⃣1️⃣ 🔻🔻🔻
یادمه که پسر دومم بدنیا اومده بود که درست اول مرداد سال ۷۷ اون قرن بود😂
مادرخانومم از شمال اومده بود برای کمک
برادرم هم اومده بود با چندتا از دوستان بعنوان مهمون
خانومم صدام زد گفت مادرش میگه توی یخدون یخچال فقط یه تیکه مرغ داریم .. چکار کنیم؟😢
گفتم همونو درست کن ... خدا میرسونه ، لازم نیست ما فکرشو بکنیم
غذا رو درست کردند ... من هم رفتم سراغ کارهای خودم
حالا شما تصور کنید:
یخچال خالی
مهمون هم داریم
دستم هم خالی
منم بیخیاااااااااالللللل😂😂😂
خدا شاهده همون روز یکی از دوستان که خیلی وقت بود ندیده بودمش سرزده با موتور اومد پیشم ... همون دم در خونه از خورجین موتورش یه بسته گوشت گوسفند درآورد گفت این گوشت قربونیه که داریم پخشش میکنیم 😃
گفتم اتفاقاً خیلی بجا آوردی
گفت چطور؟
گفتم که بی معرفت خبر نداری بچه دومم بدنیا آمده مهمون هم دارم دقیقاً همین الان یخچالمون خالی شد که تو اینو آوردیش😍😍😍😇😇😇😃😃😃
گفت جدددددددیییییی؟؟؟ 🤩🤩🤩🤩🤩
اومد تو بچه رو دید و بوسیدش و سه بسته گوشت اضافه کرد روش و رفففففففففت😂😂😂😂😂👏👏👏👏
گفتم خانوم ... ببین👌👈 با توکل بر خدا یه بسته گوشت مرغ رو استفاده کردی
خدا بجاش چکار کرد؟😃👈چهار بسته گوشت گوسفند مِنْ حَیْثُ لاٰیَحتَسِبْ مجانی تبرکی رسوند🤩👌👏😍🤗😘🤣😉
╭━━⊰ ❀ 🇮🇷 ❀ ⊱━━╮
https://iranjavanbeman.ir
╰━━⊰ ❀ 🌱 ❀ ⊱━━╯