♨️ همش گناهِ ماست ✍ قسمت چهارم ✅ دیالوگِ کلیدیِ قسمت آخر که در آن فرید با مشاهده‌ی از هم‌پاشیدگی خاندانِ صبوری، می‌گوید: «یهویی بلوایی شد» و جواب فریبرز «این بلوا پایانی نداره، کاری که با لیلا کردین برگشت به زندگیتون، کاش اینو می‌فهمیدین» قانون ثابت هستی است؛ نکته‌ای که فهمیدنش سخت است، چون نیاز دارد در باورهایت، تغییر ایجاد کنی! در ادامه فریده، اوج داستان را رقم می‌زند و می‌گوید: «اونی که حقیقت رو میگه، تو زندانه؛ اونی که عاشقه، عشقش زیر خاکِ؛ اونایی که بهم رسیدن، خستن؛ اونی که می‌خواست خودش باشه، آواره ست» ⛔️ از این دیالوگ سرشار از مغلطه دو نوع برداشت ″طعنه سیاسی″ و یا احساسی می‌توان داشت زیرا: ◾️آن‌کس که در زندان است، به علت قتل پدرِ معشوقه‌اش است نه بخاطر حقیقت‌گویی‌اش. 🔲آنکه آواره شده، بخاطر سست بودن خانه‌ای است که اعضایش آن را ناامن کرده‌اند. ⬛️ خستگی افرادی که به‌هم رسیدن، بخاطر انتخابِ اشتباهشان است. 🔴 از این مغلطه‌ها در سریال به وفور دیده ‌می‌شد. 📌ادامه دارد... 👤زهراخندان 📡 وایپ در پیام رسان‌های بله، ایتا، سروش، روبیکا @irwipe