به قلم: میترا به نام خدا با سلام خدمت بینند... اهم خوانندگان عزیز، من یکی از بروبچ گل کانال در این لحظه دارم برای شما یکی از رمان‌های حساس و نفس گیر خانم شکیبا رو گزارش میکنم. در این لحظه که شما همراه ما هستید شکیبا دست به قلم شده که اتفاقات جدیدی رو در رمانش رقم بزنه. رمان با سوت داور آغاز میشه... شکیبا برای دست گرمی چند تا تعقیب و گریز کوچیک توی رمان میذاره و حالا یک صحنهی حسااااس... چه صحنه‌ای! مطمئنم نفس شما بینند... ببخشید خوانندگان عزیز مثل من توی سینه تون حبس شده... منتظریم که ببینیم که در اینجا چه اتفاقی می‌افته و شکیبا چه تصمیمی داره؟ آیا می‌خواد مثل رمان های قبل با زجر دادن عباس و عذاب دادن ارمیا و کمیل بازهم همه رو شاکی کنه یا نه...؟ حالا شکیبا قلم رو بر میداره و میره به سمت اینکه تیر بزنه به شخصیت اصلی که صبر کنیدددد صبر کنییید! اینجا چه خبره؟! اعضای کانال ریختن توی زمین! عجب فضایی شده! ندای: "شکیبا حیا کن، شخصیت رو رها کن" در تمام کانال پیچیده! عجب بلبشویی به پا شده! نگاه کنییدد نگاه کنیییید شکیبا داره فرار میکنه! بگیرینش نذارین در بره! خوانندگان عزیز متاسفانه در این لحظه باید از شما خداحافظی کنم باید برم ببینم این شکیبا کجا فرار کرد؟ تا گزارشی دیگر شما رو به خداوند منان می‌سپارم. صدای پس زمینه: "شکیبا حیا کن، شخصیت رو رها کن". 🌿🌿🌿 رها نمی‌کنم😈