وقتی امروز تماس گرفتند و گفتند در بخش روایت مکتوبِ سوگواره بین‌المللی روایت اربعین برگزیده شده، حتی یادم نبود در این سوگواره شرکت کرده‌ام. چیزی که نوشته بودم در هیچ‌کدام از قالب‌های سوگواره نمی‌گنجید؛ چون یک «ناسفرنامه» بود. روایت سفر اربعین نبود، فقط واگویه‌های یک دل سوخته بود، یک دل خیلی سوخته... روایت یک مهره سرباز تنها وسط یک صفحه شطرنج بی‌انتها. ناامیدانه برای سوگواره فرستادمش، و اصلا انتظار برگزیده شدنش را نداشتم. الحمدلله. الحمدلله. الحمدلله. پ.ن: مرا روز قیامت با غم‌ات از خاک می‌خوانند؛ چه محشر می‌شود مستی که از خواب تو برخیزد...(فاضل نظری)