#آش_رشته_دانشجویی
1⃣
#یک_بلوات_صلند!
🔴 قسمت
#اول
در دوره دبیرستان همیشه از کنفرانس دادن سر کلاس واهمه داشتم، و هر بار با لطایف الحیل از دست آموزگارانی که تشویق و یا حتی اجبار به کنفرانس دادن میکردند میگریختم.
حتی یک بار که دبیر فلسفه به اجبار نامم را در ردیف کنفرانس دهندگان ثبت کرد، یک روز مانده به کنفرانس-وقتی هیچ راهی را برای فرار ندیدم-
بلیطی تهیه کردم و به بهانه زیارت یک هفته به مشهد رفتم تا به قول خودم آب ها از آسیاب بیفتد و موضوع فراموش شود.
بار دیگر قصد داشتم برای فرار از سخنرانی اجباری، راهی جبهه شوم که ترس مرا منصرف کرد و بالاخره هر طور بود راه دیگری پیدا کردم.
خودم هم از این ضعف آگاه بودم و همیشه اندیشه مبارزه با آن را در سر می پروراندم؛
اما به هیچ گونه نمی توانستم بر آن فائق آیم تا آن که، در یکی از نخستین روزهای ورودم به دانشگاه، حاج آقا جعفری نسب، استاد درس معارف به کلاس آمد و پس از توضیح اجمالی محتوای درس خود در طول ترم به این نکته اشاره کرد که دانشجویان باید خود بخشی از زحمت ارائه دروس را متحمل شوند و برای هر دانشجوی داوطلب کنفرانس ، نمره ای ویژه در نظر میگیرد.
آنگاه در حالی که انتظار داشت این تطمیع کارساز شده باشد، از داوطلبان خواسته دست خود را بالا کنند.
انتظار بیهوده بود.
در یک لحظه به ذهنم آمد مثل اینکه همه افراد کلاس مثل من از کنفرانس واهمه دارند.
#ادامه_دارد...
https://t.me/joinchat/AAAAAEL1_s8grLsqyOp68Q