📜برگی از داستان 💎قسمت 149: او پادشاه خواهد شد. هنگامی که در سال ۱۱۲۰ هجری قمری یک فرد ارمنی به نام «سرائیل اوری»به اصفهان رسید، شایعه‌های زیادی در شهر و دربار شاه سلطان حسین پراکنده شد. اسرائیل اوری سفیر پترکبیر فرمانروای روسیه بود. روس‌ها پیش از این از زمان شاه‌عباس اول ارتباط‌هایی با ایران داشتند؛روابطی که بیشتر برای اتحاد علیه عثمانی شکل گرفته بود اما با به حکومت رسیدن پتر، روسیه به دنبال کشورگشایی و گسترش قلمرو خود بود. پتر قصد داشت سفیری را برای آگاهی از وضع ایران به اصفهان اعزام کند اسرائیل اوری که پیش از این در عثمانی برای پتر کارهایی را انجام داده بود از او درخواست کرد این مأموریت به او سپرده شود. اوری مردی شیاد و پول‌پرست بود و نیتش از این مأموریت سیاسی استفاده از موقعیت سفیران کشورهای خارجی بود که برای کالاهایی که همراه داشتند عوارض گمرکی پرداخت نمی‌کردند. او با مقدار زیادی کالا به طرف اصفهان به راه افتاد. حضور او در اصفهان نمایندگان کشورهای انگلستان هلند و فرانسه را به وحشت انداخت آنها نگران بودند اوری امتیازهایی را برای روسیه از شاه بگیرد و تاجران روسیه به رقیبان بازرگانان آنها تبدیل شوند. رفتارهای عجیب اوری و کاسب‌کاری ها و خرید و فروش‌هایش در بازار این شایعه‌ها را بیشتر تقویت می‌کرد برخی می‌گفتند نیاکان او از پادشاهان ارمنستان بوده اند و اوری قصد دارد سرزمین پدری‌اش را از ایران پس بگیرد نماینده فرانسه «پیرویکتور میشل» که به تازگی قراردادی را با شاه امضا کرده بود برای آنکه پای این رقیب تازه نفس را از ایران بکند به شاه گفت: نام «اسرائیل اوری» مخفف عبارت او پادشاه خواهد شد؛ il sera roi"" است! مرد افغانی فریبکار و رندی به نام «میرویس» بیشترین بهره را از این شایعات برد، میرویس رئیس طایفه غلزایی در قندهار بود که دو سال پیش، در این شهر استقلال خود را از حکومت صفویه اعلام کرده بود. شاه سلطان حسین یکی از سرداران گرجستانی خود را به نام گرگین خان برای سرکوب میرویس به قندهار اعزام کرد گرگین خان میرویس را دستگیر و به اصفهان فرستاد. در اصفهان میرویس شایعه‌هایی را که درباره اسرائیل اوری بر سر زبان بود شنید و ماجرای جدیدی را به آنها اضافه کرد:اسرائیل اوری جاسوس پتر، فرمانروای روسیه است. پتر قصد دارد به ایران حمله و ارمنستان و گرجستان را از ایران جدا کند گرگین خان هم که از اهالی گرجستان است قصد دارد با سپاهیانش به پتر پناهنده شده با ایران بجنگد. شاه سلطان حسین که با شنیدن شایعه های قبلی به اسرائیل اوری بدگمان شده بود به گرگین خان هم بدبین شد و میرویس را بخشید و او را به عنوان کلانتر ( شهردار ) به قندهار فرستاد. شاه که دوست و دشمن را با هم اشتباه گرفته بود از میرویس خواست تا گرگین خان را زیر نظر داشته باشد. اسرائیل اوری مدتی بعد به کشورش برگشت و هشت سال بعد پتر مأمور دیگری را به ایران فرستاد تا اطلاعات دقیقی را از وضعیت ایران تهیه کند. این مأمور «آرتمی پتروویج ولینسکی» نام داشت و فردی بسیار باهوش و کاردان بود ولنیسکی پس از بازدید از ایران متوجه شد حکومت صفوی بسیار ضعیف شده و هرج و مرج و بی نظمی همه جا را فرا گرفته است. او در گزارشش به پتر نوشت: «تصور می‌کنم نابودی و از هم پاشیدگی نهایی ایران نزدیک است. اگر سلطان جدیدی حکومت را در دست نگیرد در همه جا آشوب و جنگ روی خواهد داد ما می‌توانیم با گروه کوچکی از سربازان خود بخشی از خاک ایران را تصرف کرده و به روسیه اضافه کنیم اما باید با زیرکی پیش برویم چون اگر در آینده پادشاه نیرومندی به قدرت برسد وضعیت متفاوتی خواهیم داشت.» پتر، با این سفارش ولنیسکی‌؛منتظر شد تا فرصت بهتری به چنگ آورد این فرصت؛ هفت سال بعد در سال ۱۱۳۵ هجری قمری به دست آمد. 📚سرگذشت استعمار ج9ص109 ┏━━ °•🖌•°━━┓ @jahad_tabein ┗━━ °•🖌•°━━┛