حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
⊰🪴📆⊱ هنوزهم‌باتوفاصله‌دارم از،زمین‌تاآسمان... هنوزهم‌در،برابرت‌کم‌می‏‌آورم! هربارکه‌چشمم‌به‌تابلوی‌سرِکوچه می‌‏افتد،انگارتابلو بامن‌حرف‌می‏زند!«کوچه‌شهید…» دلم‌می‏لرزد! انگار‌تمام‌زمستان‌به‌دلم هجوم‌آورده‌است! درخودم‌می‏شکنم... همه‌چیزعوض‌شد... تو...رفتی‌و‌من‌ماندم... می‏ترسیدم‌اسیر‌روزمرگی‌‏هاشوم و‌شدم‌...! اسیرِزندگی‌شوم‌وشدم می‏ترسیدم‌یک‌روز،ازخودم‌شرمنده باشم‌که‌هستم... می‏دانم‌اندوهگینی... می‏دانم‌که‌می‏خواهی‌بمانم!! می‏دانم‌که‌می‏خواهی‌فانوس‌یادت‌را روشن‌نگاه‌دارم… می‏دانم،که‌رسالتی‌بزرگ‌برشانه‌دارم… بایدپرنده‌بودن‌رادوباره‌بیاموزم..! بیاموزم‌و‌بیاموزانم... بایدقصه‌پرواز،را‌دوباره‌بخوانم! بایدثابت‌کنم‌تو‌حقیقتی‌زنده‌‏ای تو‌خون‌سرخی‌هستی‌در‌رگ‏های‌این‌دنیا… بایدشروع‌کنم‌وتورابه‌تمام‌جهان بشناسانم... 《زنده‌نگه‌داشتن‌یادِشهدا‌ کمترازشهادت‌نیست‌‌!...》 🎞⃟🔗|⇜🌾" ♥️⃟🔗|⇜♥️" 📆⃟🔗|⇜'' ⊰ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ⊱