فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۰مهر۱۴۰۳_بزنگاه واضح بود که این جلسه، یک جلسه ی عادی نیست. یکی داشت زمزمه می کرد:با اینکه غم داشتیم، صاحب علم داشتیم...یکی پلاکارد در دست گرفته بود و خشم وجودش را درون سوالش فریاد زده بود،یکی بغض کرده بود. غم و خشم آدم هایی که با هم حرف می زدند،حاکی از آن بود که شهادت سید را از انتقام نگرفتن می دیدند و انگار پناه آورده بودند به این مرد. به . بی تکلف و خیلی آرام از همان دری که مردم داخل می آیند،آمد.کلی سوال بود از مردی که در شورای عالی امنیت ملی بود.قبل از آن خبرنگار المیادین مصاحبه کرد و دیدم مترجم تا خواست ترجمه کند، دکتر اشاره کرد که نیازی نیست و جواب داد.بله درست شنیده بودم،دکتر جلیلی مسلط به عربی بود...غم و خشم موج می زد.چه در شعر علیرضا قزوه چه محسن اسلام زاده که رفته بود لبنان. و حالا نگاه ها به دکتر بود که داشت می رفت پشت تریبون تا چیزی بگوید که این جماعت را تسلی دهد. کمی بعد یکی داد زد: ایران زد! و سر ها چرخید روی گوشی ها... دست خدا روی قلب ها را داشتم می دیدم. از آن غمِ در چهره ها،حالا لبخند مانده بود روی صورت ها.خدا باعث و بانیانش را جزای خیر دهد. یکیشان بالا داشت حرف می زد.