📝 بازگشت عبّاس و سراغ خانه کدخدا
🔰 تاملی در "خروج" حاتمی کیا بر سینمای تهران شمالی
🔻در طول بیش از دو دهه، در سینمای اِشغالی ایران، سهم چندانی به حدود سی درصد ایرانیها که در روستاها زندگی میکنند و بیش از هفتاد درصد ایرانیها که در شهرهای بزرگ زندگی نمیکنند؛ نرسیده است.
🔻حتی آنها که در تهران و دیگر شهرهای بزرگ، زندگی میکنند نیز، فقط در دو حالت، امکان بازنمایی در قاب سینمای اِشغالی ایران را دارند: یا جزو طبقه مرفهِ بیهویتِ غربزده (که برای رد گم کردن و بی هیچ معیاری، طبقه “متوسط”! نامیده میشوند) باشند و یا جز نکبت و فلاکت و سیاهی و تباهی و ناامیدی و اندوه را تداعی نکنند.
🔻کمتر سالیست که حتی پنج درصد فیلم ها، دوربینشان به سمت ماجراها و قهرمانهای ِهفتاد درصد ایران (روستاها و شهرهای کوچک) بچرخد. در چنین سینمایی حاتمیکیا در بیستمین فیلمش به زیارت مزرعهداران ِروستای شهید پرور عدلآباد رفته است.
🔻حاتمیکیا خوب میداند آن مرد که برای رحمت و نه برای قضای حاجت، هلیکوپترش در روستا مینشست؛ رفته است؛ و گزارش جشن خداحافظیاش را، رفقای فیلمساز با شوق زایدالوصفی در بوق کردند. کسانی که بیشتر از نقاط ضعفِ مهم و خسارتبارِ او با نقاط قوتش مشکل داشتند و از جمله این که برای یحییها بیش از بچه سوسولهای سعادت آباد، برای رحمتها بیش از سلبریتیها و برای عدلآباد بیش از پاستور، ارزش قائل بود.
🔻سی سال است نزدیک به ۷۰ درصد مردم ایران از جمله حدود سی درصدی که در روستاها زندگی میکنند، اجازه ورود به هیچکدام از ایالات متحده تهران شمالی (از جمله سینما) را ندارند.
🔻اخذ ویزا برای ورود روستاییان به سینمای ایران تنها در صورتی ممکن است که قبلا دعوتنامهای از کن و برلین و ونیز و… برای نمایشِ “تباهی شان” داشته باشی و نه “انگیزه و تحرک و حماسه و فرهنگ و تلاش و آرمان و امیدشان”. و امروز تراکتور رحمت، هر کجای تهران که بایستد (از جمله خانه سینما یا هر کدام از دفاتر فیلمسازی) همان قدر غریبه و وصله ناجور است که جلوی ریاست جمهوری.
🔻درهای “صنعتِ تخدیرِ تهران شمالی” که دوست دارند “سینمای ایران”! بنامندش، فقط به روی روستاییان ایران بسته نیست؛ در طی ۳۰ سال گذشته به ندرت یک سردار ایرانی از همت و باکری و خرازی گرفته تا زینالدین و صیاد و احمد کاظمی و قاسم سلیمانی اجازه ورود به قاب دراماتیک سینما و تلویزیون ایران را داشتهاند.
🔻هزاران دانشمند و پژوهشگر و متخصص و مخترعی که ایران را در نانو تکنولوژی، بیوتکنولوژی، هوافضا، انرژی هستهای، صنایع نظامی و غیره به ردههای اول تا هشتم جهان رساندهاند؛ اجازه ندارند در کنار تصویر پرتکرار قاچاقچیها و معتادها و دزدها و عرق خورها و لاتها و و فاحشههای مدرن و … حتی یک فریم، حتی یک پلان در این سینما و تلویزیون دیده شوند.
🔻حاتمیکیا خروج کرده است و با تراکتور از روی همه قواعد سینمای تهران شمالی -سینمایی که خود، دیرزمانی گروگانش بود- رد شده است.
🔻تهران شمالی، سالها کوشیده است سینمایش را با شاسی بلندهای چشم پرکن و دخترکان بزک کرده و تیکههای سیاسی و شوخیهای جنسی غالب کند.
تراکتور در برابر سانتافه؛
پیرمردان و پیرزنان در برابر تینایجرهای عشوهگر،
فریاد صریح سیاسی در برابر آروغهای آنارشیستی نئوکانهای وطنی،
و منطق نجیب و محکم ایرانی در برابر پردهدری غربزدههای سخیف؛
سینمای دگراندیش انقلاب را دوباره سرافراز کرده است.
🔻 اما “خروج”؛ یک نوید با خود دارد:
جنگ پارتیزانی فرزندان انقلاب در کوچه پس کوچههای سینمای ایران برای پس گرفتن سینمای گرانقدرِ ملی از تجزیهطلبان تهران شمالی، در جریان است.
و پرچم افراشتنِ حاتمیکیا در میدان، مژدهای چون حضور چمران در پاوه است.
متن کامل یادداشت:
http://jalili-vahid.ir/?p=1824
🆔
@jalili_vahid