#حکایت_شب
🔻نتیجهی خوار شمردن
شخصی در بنیاسرائیل فاسد بود بهطوریکه بنیاسرائیل او را از خود راندند. روزی آن شخص به راهی میرفت، به عابدی برخورد کرد که کبوتری بالای سر او پرواز میکند و سایه بر او انداخته است.
پیش خود گفت: «من رانده شده هستم و او عابد است اگر من نزد او بنشینم، امید میرود که خدا به برکت او به من رحم کند.»
این بگفت و نزد آن عارف رفت و همانجا نشست. عابد وقتی او را دید با خود گفت: من عابد این ملّت هستم و این شخص، فاسد است او بسیار مطرود و حقیر و خوار است چگونه کنار من بنشیند، از او روی گردانید و گفت: از نزد من برخیز!
خداوند به پیامبر آن زمان وحی فرستاد که نزد آن دو نفر برو و بگو اعمال خود را از سر گیرند زیرا من تمام گناهان آن فاسد را بخشیدم و اعمال آن عابد را (به خاطر خودبینی و تحقیر آن شخص) محو کردم.
منبع📚:شنیدنیهای تاریخ، ص 373 -محجه البیضاء، ج 6، ص 239
ورود بهجارچی شاهرود 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a