سیده ی شهر قم و سر تا به پا منزلتی خواهر شاه مشهد و مظهر نور رحمتی مثال بانوی دمشق تو عاشق برادری چشم به راه برادرت توی لحظه های آخری دلت گرفت از غصه ها ، از این دنیای بی وفا میگفتی زیر لب چنین رضا بیا رضا بیا بیا مهتابم کنار من بیا ماه شام تار من بیا ببین حال زار من ... رضای من ، ای رضای من ... نم نم اشکتون بی بی چکیده رو صورتتون واسه ملاقات رضا اجل نداد مهلتتون گریز روضه ی شما روضه ای از اسارته گریه ی صاحب الزمون واسه همین عبارته اسیری قسمتت نشد ، شکسته حُرمتت نشد مثه قد زینب بی بی خمیده قامتت نشد ندیدی بر روی نیزه ها چهل منزل در بر اعداء سر خونین برادر را ... حسین جانم ، ای حسین جانم ... روزی که اومدی به قم به اونجا بخشیدی حیات تموم مردم اومدن با سلام و با صلوات کسی بهت طعنه نزد از دوریِ برادرت بهت نزد زخم زبون کسی نکرد مکدرت از بالای مناره ها ، کسی نزد سنگ جفا خدارو شکر نبردنت تو مجلس نامَحرما خرابه ها منزلت نشد غم معجر مشکل نشد و کعب نِی قاتلت نشد ... امان امان از دل زینب ... شاعر : 🆔 @javadieh 🌐 www.javadieh.blog.ir