هاتفی داد اینچنین آوا، بر امیرجهان، شهِ بطحا تابد امشب ستاره ای پر نور، متجلی زحیدرو زهرا همه ی عرش کبریا آذین، شدمعطر سماوعرش برین همه مدهوش ومست از بوی یاس خوشبوی خانه مولا گشته در عرش باز همهمه ای، بین حور و ملک چه زمزمه ای آید امشب دوباره فاطمه ای، دختر دوم رسول خدا تاکه نورش بر این جهان تابید، آفرینش به خویش می بالید و ملائک به شوق او خواندند، ذکر سبحان ربی الاعلی به جهان پا نهاد و بعد از آن، چادرش را تکاند و بعد از آن رزق و روزی رساند و بعد از آن، همه دیدند رزق دنیا را مصطفی را به شوق آورد و مرتضی را به ذوق آورد و حسنین از جمال او مفتون گشت زهرا ز روی او شیدا باز هنگام وحی سرمد شد مهبط وحی صدر احمد شد گفت جبریل ذات حق فرمود نام او هست زینب کبری در میان دو دست احمد دید چه جمالی خدا به او بخشید نام زینب نهاده می فرمود زینِ اَب هست زینت بابا چون در آغوش مرتضی آمد شاه ناد علی بر او خواند مادرش و ان یکاد می خواند تا شود دور چشم بد اورا شیر با طعم یا علی نوشد در رگش خون حیدری جوشد چادر فاطمی به سر پوشد شیر زن بین ولی به حجب و حیا فاطمه با دو دست پاره ی تن می دهد گوهرش به دست حسن علت بی قراری اش پرسد مجتبی آن کریم آل عیا یک به یک تا جمال او دیدند گل زیبای یاس بوییدند آمد آمد رسید نزد حسین تا در آغوش او بگیرد جا تا جمال حسینِ خود را دید شاد گشت و به روی او خندید علت بی قراری اش این بود تا نباشد حسین او تنها السلامُ علیک ای خورشید السلام ای ملیکه ملکوت بانو عُلیا مخدّره زینب السلام علیک یا طوبی السلامُ علیک ای کوثر السلام ای شفیعه ی محشر السلام ای عقیله الاعراب خاک پایت تمام ما فیها السلامُ علیک ای مهتاب دختر بی قرین مادر آب السلام علیک اقیانوس آبی بی کرانه دریا السلامُ علیک حضرت عشق فاتح کوفه ،کربلا و دمشق السلامُ علیک جان حسین السلام اعتبار کرب و بلا که چنین میتوان بزرگی کرد،که چنین میتوان شجاعت داشت که علم را بدوش خود گیرد بعد از عباس عصر عاشورا عالَم شیعه نیک می داند هر چه دشمن بر او رجز خواند از فداکاری تو می ماند پرچم شیعه تا ابد بالا قطره قطره تو برکت باران آیه آیه تمامی قرآن فاش گویم به شان زینب هم می سزد شان سوره ی طاها ای فدای تو روح و جان و تنم خواهر پادشاه بی کفنم نه فقط بانویی تو شه بانو بلکه آقاتری ز هر آقا گر جوادم گدای کوی و درم همه مدیون بانوی کرمم هر کجایم مدافع حرمم به غلامی قبول کن تو مرا هرکه هستم گدای این کویم،من که باشم ثنایتان گویم همه از لطف مادرت زهراست، که سرودم قصیده ای غرّا شب میلادتان محبان و نوکرانت برات می خواهند چه شود که برات کرب و بلا، را نمائی برایشان امضا جواد کریم زاده