ای مسافر بیا ، سفر تا کی ؟ منتظِر پای منتظَر تا کی ؟ نظری سوی ما کنی بد نیست دور مانی تو از نظر تا کی ؟ بهر لیلا چقدر صبر کند دل مجنون در به در تا کی ؟ سیزده قرن منتظر بودن این دعاهای بی اثر تا کی ؟ به فدای تو مادر و پدرم گریه ی مادر و پدر تا کی ؟ غربتت را کسی نمیفهمد غربت شام بی سحر تا کی ؟ جمع باید شوند اصحابت سیصد و سیزده نفر تا کی ؟ باز هم فاطمیه ای دیگر صبر این داغ ، بر جگر تا کی ؟ منتقم بهر انتقام بیا صبر آن تیغه ی دو سر تا کی ؟ کاش می آمدی ز جاده ی نور کاش نزدیک بود صبح ظهور جواد کریم زاده